رمان در آغوش کوکائین
عنوان | رمان در آغوش کوکائین |
نویسنده | مریم محمدی تبار |
ژانر | مافیایی، عاشقانه، هیجانی |
تعداد صفحه | 524 |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود رمان در آغوش کوکائین اثر مریم محمدی تبار با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
گریگ ساویکی، بزرگ ترین مافیای کوکائین لهستان با شنیدن صدایش درونش جوششی را با تمام وجود حس میکند و قلب ذغالی درون سینه اش تکانی میخورد و ضربانش تند می شود جوری که انگار سال هاست در درون سینه نمی تپیده بر می خیزد تا ببیند صاحب صدا را نمی داند که با دیدنش تمام دل و سلطنتش را بر باد خواهد داد و با پای خودش در مرداب چشمای طوسی رنگ غرق می شود و جانش را میان دستات دخترکی می بیند که او را به پرواز در می آورد، دخترکی که به پرواز علاقه دارد و برای آزادی می جنگد، پرواز می کند به سمت سر زمین پدری و غافل از اینکه در دام آغوش کوکائین فرو می رود …
خلاصه رمان در آغوش کوکائین
با غرور گفتم : بله میدونم شمال شرقی لهستان با چشایی که تحصین ازش میبارید گفت: خوش حالم اینجایید وسایلتون رو میگم بیارن و کارای اقاممتون رو انجام میدم تا برگردید عقب گرد کردم که گفت : انتهای پارکینگ هواپیما داسو فالکون با راهنمایی یکی از کارکنان فرودگاه رفتم پارکینگ ، و وارد هواپیما شدم
خیلی شیک و خواستنی طراحی شده صندلی های روکش چرم به رنگ نخودی با یه قسمت هم بار داشت و سمت دیگه میز و کلی امکانات دیگه از نگاه کردن دست برداشتم و به قسمت اصلی رفتم . رو صندلی نشستم و هدستم رو گذاشتم رو سرم ، هواپیماهای خصوصی اتاقک خلبانشون در نداره . سویچ روشن شدن موتور هواپیما رو فشردم ، هدایتش کردم به بیرون پارکینگ و در جایگاه جت وی قرار گرفتم
جت وی یا همون پل هوایی یک گذرگاه مرتفع و سرپوشیده است که از گیت ترمینال هواپیما تا درب هواپیما گسترده شده . { صدای برج مراقبت } +خلبان ترودا ناکا صدای ما رو دارید ؟ _واحد زمینی صداتون رو میشنوم + هواستون به رادار و جزئیات باشد هوا نیمه ابری هست _ واحد زمینی چک شد + فرکانس واحد هواپیما رو در پنل رادیویی خود وارد کنید
اطاعت تشکر میکنم بخاطر سرویس دهی شما با صدای یه هویی فردی بالا سرم … بلافاصله سردی تفنگ رو شققه ام احساس کردم … خانم شما کی هستین ؟ همونطور که نگاهم به نقشه بود گفتم : خلبان ترودا ناکا تشریف ببرید بیرون هواسم رو پرت میکنید +فرودگاه شما به من یه توضیح بدهکار _ انوقت چرا ؟
چون خلبان مرد خواسته بودم و برام سوال که چطور خلبان خانم دارن ولی تو این چند سال من ندیده بودمشون _ مگه خانم باشه خلبان مشکلش چیه ؟؟؟ + از نظر من خانم ها بدرد خلبانی نمیخورن دست گذاشت رو چیزی که به شدت مخالفم تا به خودش بیاد هواپیما رو کج کردم که هل خورد سمت جلو و صدای آخ گفتنش رو شنیدم. نقطه ایی که برج مراقبت بهم با کد و یه سری اعداد ریاضی گفت فرود بیام رو یه تپه بود …
- انتشار : 18/04/1401
- به روز رسانی : 20/09/1403
خسته نباشید میگم هم به نویسنده عزیز هم تیم رمان بوک،داستان کلی رمانتون زیباست ولی اشکالاتی داره،از بعضی جاهای رمان خیلی سریع رد شدین بعضی جاهاش اصلا قابل فهمیدن نیست، زیادی خلاصه وار نوشتین،وای بازم میگم درکل داستانش قشنگه لطفا جلد دومش هم بذارین ولی پر مفهوم تر باشه بازم خسته نباشید.
اسم فصل دومش؟ فصل دوم اومده؟کجا میتونم بخونمش؟من فصل دومشو میخاااااااام
خیلی خیلی زیبا بود
فصل ۲ کی میاد؟
راستش رمانش به نظرم جالب وقشنگ بود ولی مشکلم اینه که رمان طوریه که فصل دو داره ولی تا به حال چیزی نیامده
به نظر من این رمان بیش از اندازه قشنگ بود نمیدونم چرا میگن قلم نویسنده ضعیفه این رمان بی نهایت فوق العاده است کسانی که میگن تین رمان قشنگ نیست تا آخر رمان خوندن که این حرف رو میزنن اگر نخوندن پس نباید چیزی بگن اگرم خوندن لابد یه بخشاییش جذابیت هایی براشون داشته که ادامه دادن به خوندن رمان فقط فصل دوم این رمان کی میاد
رمان شما جذابیت زیادی داره اما قلم شما ضعیف و شکستی و جدا شدن از بحث رو هم داره یکم دقت و حوصله به کار ببرید مطمعن از اینکه رمان شما بهترین خواهد بود
سلام. وقتتون خوش.
خسته نباشید بابت نوشتن رمان. اما واقعا رمانی سراسر از هم گسسته هست و پر از شکستگی مطلب. بیشتر از چند صفحه که میخونی دیگه کشش برای ادامه خوندن وجود نداره.
به نظرم خیلی متن رمان بی انسجام واز هم گسیخته بود
اصلا جالب نبود