رمان راز مرگ تمنا زارعی

عنوانرمان راز مرگ
نویسندهتمنا زارعی
ژانرعاشقانه , پلیسی , معمایی
تعداد صفحه632
ملیتایرانی
ویراستارسایت رمان بوک
رمان راز مرگ
رمان راز مرگ
رمان راز مرگ

دانلود رمان راز مرگ از تمنا زارعی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

همینک در رسانه رمان بوک روایتی جذاب از زندگی مهتاب که پدر و مادر خود را در نوزادی از دست داده و از خواهر دو قلو ی خود دور میماند و با عموی خود یه ایران می آید، حالا در سن ۱۹سالگی سالار پسر عموی مهتاب که سرگرد نیروی انتظامی است و همسر خود را از دست داده و اکنون مهتاب برای نگهداری از فرزند سالار با او ازدواج میکند، بعد از ۷سال خواهرش ماریا به ایران می آید و رازهای …

خلاصه رمان راز مرگ

مقابلش نگاه کرد … کمی تمرکز کرد تا به یاد بیاورد دفترچه ی کوچکش را کجا گذاشته بود و همزمان گفت: پارمیس از مدرسه ات زنگ زدن، لطفا کمتر با معلمات بحث کن! پارمیس بیخیال نگاه زیر چشمیای به مادرش انداخت … کره را روی نان پهن کرد و خونسرد گفت: تقصیر خودشونه؛ من کاری باهاشون ندارم! بروشور را روی برگه ها گذاشت، گوشه ی ابروش را لمس کرد و چشم هایش را جمعتر، تا ذهنش به جای کار، روی حرف های پارمیس متمرکز شود

با کمی مکث ابروهایش را به هم پیوند داد و با کمی چاشنی عصبانیت و جدیت گفت: من اینطوری بزرگت کردم؟ به هر صورتی که هست اون خانم معلمته و ازت بزرگتره؛ احترامشم واجب! پارمیس لب های کوچک و صورتی رنگش را از حرص جمع کرد … پریسا لیوان شیر نیم خورده اش را روی میز گذاشت و قبل از پارمیس مداخله گرانه و با کمی چاشنی طعنه گفت: ول کن این بچه رو!

حالا بگو ببینم این همه میز چیدی چه خبره؟ آقا سالارتون قراره قدم بذاره رو تخم چشم ما و بیاد؟ مهتاب چشم غره ای به پارمیس با آن نگاه تخسش رفت و کمی شکر در قهوه اش حل کرد … کاتالوگ رنگ ها را باز کرد و بی تفاوت جواب داد: مهمونای اقا جون دیشب رسیدن … برای اوناست! پریسا با شنیدن جواب مهتاب آن هم با ان لحن بی تفاوت و چهره ی خونسرد، عصبی چاقوی میان انگشتانش را درون پیش دستی مقابلش رها کرد و …

دسترسی به دانلود با خرید یا دریافت اشتراک ویژه امکان پذیر است

دیدگاه کاربران درباره رمان راز مرگ تمنا زارعی
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها