رمان شیشه عمر

عنوانرمان شیشه عمر
نویسندهمینا طبیب زاده و فرنوش گل محمدی
ژانرعاشقانه، معمایی
تعداد صفحه635
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان رمان شیشه عمر اثر مینا طبیب زاده و فرنوش گلمحمدی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

خورشید در یک سالن زیبایی کار می‌کند، او برای دیدن مهمان ناخوانده اش زود محل کارش را ترک می‌کند اما با خانه ای روبرو می‌شود که …

خلاصه رمان شیشه عمر

کلید توسط دستهای خاکی ماهان میان مغزی قفل می‌چرخید. تمایلم به سکوت انزجار اور بود… دلم حرف زدن می‌خواست شنیدن می‌خواست… حتی کمی دلداری خواستن هایی که مرد قد بلند همراهم تمام طول مسیر از من دريغ کرده بود. محیط برایم نا اشنا بود.. پشت سرش ایستاده بودم و به این فکر می‌کردم تنها حسنی که می‌دیدم یک واحده بودن این آپارتمانی بود که عقل سلیم دادمیزد کرایه شده آن هم توسط کسی غیر از ماهان… شاید نریمان؟ قطعا کار نریمان بود! در باز شد بی توجه به منی که پشت سرش بودم جلوتر پا توی

خانه گذاشت و در را چهار طاق برایم باز گذاشت. اولین گام را که برداشتم چشم هایم از تعجب گشاد شد دیوار نئوپانی بلندی درست وسط خانه عمود مانند قرار گرفته بود به طوری که واحد را به دوخانه مجزا تبدیل کرده بود در وهله اول خشم به وجودم سلطه کرد و دهان باز کردم تا چیزی به این توهین بارزش بگویم اما ثانیه ای بعد حرفم را در نیامده قورت دادم هر دو عزادار بودیم، هردو دغدار بودیم او در این شرایط دوری از مرا می‌خواست و من چه احمقانه نزدیک شدن به او را.‌‌.. شاید برای تسلی دادنم! بدون حرفی مستقیم

به سمت اشپزخانه رفت و مقابل پکیج ایستاد.. سرمای هوای بیرون هنوز در وجود هر دویمان بود. سیستم گرمایشی را روشن کردو بعد هم بی‌اعتنا به منی که سرگردان میان دیوار عمود جدا کننده ایستاده بودم، سمت چپ دیوار خانه به راه افتاد یک واحد در عین حال دو واحده، این یکی دیگر نوبرش بود! پشت سرش به راه افتادم خشمم را شاید می‌توانستم ببلعم، اما سوال های ردیف شده ذهنم را نه -چرا اینجا این جوریه؟ مگه قرار نبود به خونه باشه؟ سخت و بی انعطاف گفت: حالا که می‌بینی دوتاست! -ما یه خونه هم بسمون بود …

اشتراک ویژه شما فعال است

میتوانید بدون محدودیت این محصول را دانلود نمایید

دانلود رمان شیشه عمر
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان شیشه عمر
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
زرین
زرین
1 سال قبل

رمان خیلی در هم بود و خط سیر داستان مشخص نبود انگار بعضی جاها حذف شده بود و بعضی جاها پس و پیش بود،حالا نمی‌دونم مشکل تایپ داره یا خود رمان اینجوری نوشته شده