رمان عالیجناب کیشوت
رمان عالیجناب کیشوت رمان عالیجناب کیشوت

رمان عالیجناب کیشوت

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
رمان عالیجناب کیشوت
نویسنده
گراهام گرین
ژانر
ادبیات داستانی، اجتماعی
ملیت
خارجی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
266 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'رمان عالیجناب کیشوت' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود رمان عالیجناب کیشوت اثر گراهام گرین به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

عنوان اصلی کتاب مونسنیور کیشوت است مونسنیور در لغت به معنای آقای‌ ما یا مولای ماست اما در اصطلاح اهالی کلیسا عنوانی است که پاپ آن را به صلاح‌دید خود به کشیشان شایسته اعطا می‌کند. عالیجناب کیشوت دارای لحظات کمدی بسیاری است، اما هم‌چنین تأملاتی در مورد مواردی مانند زندگی پس از دیکتاتوری، کمونیسم و ایمان کاتولیک ارائه می‌دهد. شخصیت اصلی رمان یکی از نواده‌های دن کیشوت است: یک کشیش ساده در شهر توبوسو (دولسینه) که همان اول رمان از طرف پاپ به لقب «عالیجناب» مفتخر می‌شود ...

خلاصه رمان عالیجناب کیشوت

ماندن آن ها در والادولید بر اثر واقعه ای غیر منتظره به درازا کشید و آن جنین بود که رسی نانت از ادامه طریق سر باز زد و دیگر حتی حاضر نبود یک قدم هم جلوتر برود، به طوری که مجبور شدند آن را به تعمیرگاهی برده و به دست تعمیرکار بسپارند. بدر کیشوت گفت: جای تعجب است دیروز این حیوانکی مسافت زیادی را پیمود. _مسافت زیاد، فاصله سالامانک تا اینجا از صد و بیست کیلومتر هم کمتر است. _ظرفیت رسی نانت معمولا ده کیلومتر است آنقدر که مرا

برای خرید نوشیدنی به تعاونی ببرد و برگرداند. _انس خوب شد که از رفتن به مسکو صرف نظر کردیم. اگر نظر من را بخواهی باید بگویم که تو این ماشین را بد عادت کرده ای. ماشین را هم مثل زن نباید لوس و بد عادت کرد. _آخر سن و سالی بر او گذشته، سانچو شاید که از ما هم پیرتر باشد. از این گذشته - بدون کمک او آیا ما می‌توانستیم پای پیاده از سالامانک تا اینجا بیاییم؟ از آنجا که مجبور بودند تا صبح برای روشن شدن وضع رسی نانت در والادولید نمانند ساندر

پیشنهاد کرد به سینما بروند بدر کسوت پس از اندکی تردید و دو دلی سرانجام با پیشنهاد او موافقت کرد. رفتن به تماشا خانه ها زمانی برای کسان ممنوع بود و با اینکه در آن زمان سینمایی وجود نداشت با مسئول جنین ممنوعیتی شود. اما بدر كیسوت هنوز هم از زندان به اینگونه اماکن اکراه داشت. به سانحو گفت: من تا بحال سینما نرفته ام... سانحو گفت: اگر بخواعی دنیا را به راه راست هدایت کنی باید آن را خوب بشناسی... بدر کیشوت پرسید: اگر می به قول تو این ...

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
صادق هدایت