رمان فریادهای خاموش شده ی من
رمان فریادهای خاموش شده ی من
دانلود رمان فریادهای خاموش شده ی من اثر محیا نگهبان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم
هم اکنون داستان دختری مظلوم و ساکت به نام سرمه را برایتان تهیه کرده ایم که مجبور به ازدواج با مردی خشن می شود، تمام زجرها و شکنجه ها را تحمل می کند تا اینکه یک مرد جنتلمن وارد زندگی او می شود و ...
خلاصه رمان فریادهای خاموش شده ی من
آخرین بشقاب را داخل آب چکان میگذارم و شیر آب را میبندم ... از صبح که آفتاب در شهر ریشه دوانده، در این خانه مشغول جان کندن هستم تاکنون که شب، سیاهیش را بر خورشید غالب کرده ... ساعد دستم را بی حواس روی پیشانی ام میکشم و عرق نشسته ی رویش را پاک میکنم ... دست هایم را دو طرف سینک میگذارم و چند نفس عمیق میکشم که صدای ساناز می آید.
مامانی؟ ... سر به سمتش میچرخانم ... با آن پیراهن صورتی اش انقدر زیبا شده که میخواهم بغل بگیرمش و بچالنمش، اما زخم ها و کبودی های روی تنم، چون سیم خاردار میمانند ... نه که به خاطر دردشان باشد ها نه، بخاطر اینکه نمیخواهم او متوجه زخم های تنم شود ... بگذار فکر کند تنم از پولاد است ... لبخند تصنعی میزنم و سعی میکنم نقاب خوب بودن حالم را روی صورتم بگذارم ... جانم؟ دیر وقته ها نمیخوای بخوابی؟
انگشت های کوچکش را دور لباسش میپیچد و مشت میکند. سر جایش عقب و جلو میرود انگار که بخواهد یک چیزی بگوید و دودل باشد ... در کابینت را میبندم. دست هایم را با حوله ی آویزان شده از روی دیوار خشک میکنم و به سمت دخترم میروم ... جلوی پایش زانو میزنم ... پیراهن را از بند دست هایش رها میکنم و دست های سفید و گوشتیش را میان انگشت های لاغر و کشیده ام میگیرم ... چیزی شده دخترم ...



دیدگاه کاربران