رمان مات

عنوانرمان مات
نویسندهمرضیه یگانه
ژانرعاشقانه، خانوادگی
تعداد صفحه771
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان مات اثر مرضیه یگانه به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

مهناز زنی که همسرش بهروز، عاشقانه دوستش دارد ولی با دخالت و سوسه آمدن اطرافیان و مطرح کردن گذشته‌ی بهروز، به عشق و علاقه‌ی بهروز شک می‌کند و برای زندگی مشترکشان تصمیم نادرستی می‌گیرد …

خلاصه رمان مات

با نگاهم به دنیا؛ داشتم او را در ذهنم به محکمه‌ی وجدانم می‌کشاندم و قصاص می‌کردم که زنگ در زده شد. لحظه ای همه از هیاهو افتادند. در باز شدو مرد جوانی با قدی متوسط و کت و شلواری شیک وارد خانه شد. نگاه همه روی مرد جوان سنگینی می‌کرد. اما انگار او یا کور بود آنهمه سنگینی نگاه را نمی‌دید یا می‌دید و به رو نمی‌آورد. -سلام به همه. بعد به سمت من و بهروز آمد . مقابل بهروز ایستاد و دو دستش را به سمتش دراز کرد. اکراه بهروز برای دست دادن با او را متوجه شدم. بعد نگاه مرد جوان به من افتاد. اشاره ای

به من کرد و به بهروز گفت: منو به همسرت معرفی نمی‌کنی بهروز جان. بهروز در معذوریت قرار گرفت و گفت: ایشون داریوش دادفر هستند؛ عموی دنیا. لبخندی زدم و گفتم:سلام‌. چنان میخ نگاهش را در نگاهم کوبید که لحظه ای خشکم زد. چرا آنقدر دقیق داشت مرا کالبد شکافی می‌کرد با سر تا پایم را از نگاهش اصلا خوشم نیامد. لبخند جلفی زد و گفت: خوشبختم. دستش به سمتم دراز شد. متعجب از اینکارش فقط به او نگاه کردم که خندید و دستش را انداخت و فوری چرخید سمت باقی مهمان ها و بلند گفت: همگی سلام.

جوایش را تک وتوک با دلسردی و ضعف دریافت کرد که رفت کنار برادرش نشست. یه سوال در ذهنم ایجاد شد. سرم را نزدیک گوش بهروز پردم و گفتم: اگه عموی دنیاست چرا پس فامیلیش دادفره؟ باید فرداد می‌بود که؟ آرام زمزمه کرد: برادر ناتنی صولته… خودش فامیلی خودشو عوض کرده، می‌خواسته خاص باشه. متعجب از حرف بهروز با خودم گفتم: چرا خب؟! فرداد که قشنگر از دادفره؟! حالا با یه عقب و جلو بردن فر که چندان تغیری نمی‌کنه. یا من زیادی بلند با خودم حرف می‌زدم یا گوش های بهروز زیادی تیز بود که …

دانلود رمان مات
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان مات
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها