رمان مردی حکم می دهد

عنوانرمان مردی حکم می دهد
نویسندهمهلا جعفری
ژانرعاشقانه , اجتماعی
تعداد صفحه311
ملیتایرانی
ویراستارتیم رمان بوک
رمان مردی حکم می دهد
رمان مردی حکم می دهد
رمان مردی حکم می دهد

دانلود رمان مردی حکم می دهد اثر مهلا جعفری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم

روایت جذاب برادرانی که زیر سایه‌ی شیرزنی همچون کوه قد کشیده‌اند ، مردانگی می‌کنند و دم نمی‌زنند ، اما زندگی گاهی چیزی دیگر می‌خواهد ، آیا همان نور چشمی مادر می‌مانند …

خلاصه رمان مردی حکم می دهد

با ناراحتی نگاهش کردم، بازم یادم رفته بود که امیرحسین ز یادی غیرتیه، با همون اخم رفت تو خونه و اصوال از عذرخواهیم خوشش نمیاد، دستای کیان رو شونم نشست و در حالی که من رو با خودش میبرد تو خونه گفت:

به دل نگیر جغله … امیرحسینه دیگه، میشناسیش که … آخه این چه وضعشه؟ این چه القابیه به من میدین، جزغاله، جغله … نذاشت حرفم رو بزنم موهام رو بهم ریخت و رفت سمت اتاقش … حرص نخور، پیر میشی.

با خنده به چشمای قهوهایش که حس پدرم رو در من زنده میکرد، نگاه کردم؛ به این فکر کردم که چهقدر عاشق داداشامم … به کارت عروسی توی دستم هزاره و چند باره نگاه کردم و متنشو دوباره خوندم، غزاله چه طور تونستی؟

چه طور تونستی همچین کار ی کنی؟ نگاهمو تو چهار دیوار ی اتاق سفید و گلبهیم که با یک میز مطالعه کرمی، کمد لباسی به همون رنگ به سادگی اما مرتب پر شده بوده و تختم که به رنگ گلبهی گوشه ی دیگه ای از اتاق مزین شده بود چرخوندم، انقدر حالم گرفته بود که حتی نتونستم خودمو به تخت برسونم.

رو قالیچه کوچیک و فانتزی کرم گلبهیم دراز کشیده بود،1 ماه دیگه که بیاد، باید چی بهش بگیم؟ یادم میاد از سه روز پیش که رفتم پیش غزاله … غزاله؟ تو چیکار کردی؟ چه طور تونستی؟

از من چه توقعی دار ی نازگل؟ بذار منم توضیح بدم … مگه چهقدر منتظر موندی، همش یک ماه دیگه مونده بود …

توجه: در حال پالایش محتوای این مطلب هستیم!

دیدگاه کاربران درباره رمان مردی حکم می دهد
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها