رمان نهلان

عنوانرمان نهلان
نویسندهزهرا ارجمندنیا
ژانرعاشقانه , اجتماعی
تعداد صفحه1929
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان نهلان اثر زهرا ارجمندنیا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم

نهلان روایت زندگی زنی به نام تابان میباشد که بعد از پشت سر گذاشتن دوره ای تاریک از زندگی خود ، در کنار پسر کوچکش روزهای آرامی را می‌گذراند و برای ساختن آینده ای روشن تلاش می‌کند ، تا این که ورود مردی به نام حنیف زندگی دو نفر آن ها ، به مرور همه چیز تغییر داده و ….
تابان زنی است که روزگار پذیرای مسئولیت های سنگینی کرده است ! مسئولیت هایی که به دوش کشیدنشان راحت نیست اما تابان قوی تر و سر سخت تر از این حرفاست! …

خلاصه رمان نهلان

باران تند و بی وقفه می بارید لباس سیاه رنگش حالا خیس و سنگین به تن نحیف و لاغرش چسبیده بود. کودک توی آغوشش بی خبر از ولوله ی توی جان او بین آن سنگین به خواب عمیقی فرو رفته بود. قدم هایش تند بودند پتوی و هراسان نفسهایش هم لبریز بودند از وحشت و ترس به سختی کودک را توی آغوشش تکانی داد و بعد، دست مشت شده اش را جلوی چشمانش باز کرد. کاغذ مچاله شده ی خیس با آن رد پخش شده ی جوهر… زیر نور تیر چراغ برق نشان میداد که راه را درست آمده.

چشمان خسته و سرخش خیره ماند به در نقره ای رنگی که جلویش بود تردید داشت شیره ی جانش را بیرون میکشید و دستانش خواب رفته بودند از سنگینی وزن کودک می ترسید آخرین پناهش بی پناه ترش کند، اشک قل خورد از گوشه ی چشمش و از کناره ی تیغه ی ،بینی سر خورد سمت لب هایش انگار حزن می نواختند میتوانست صدای نی انبان را به راحتی از جایی دور بشنود شاید از کنار، اروند همان جایی که او را کشیده بود به این نقطه و این شهر روسری اش عقب رفت و پاهایش جلو دست لرزانش را سخت از زیر تن کودک آزاد کرد و فشرد روی زنگی که نمی دانست او را به مقصد درستی رسانده یا نه رعدی که اسمان زد، کودک را برآشفت و او تن کوچکش را بیشتر به خودش فشرد.

لحظاتی بعد در جلوی چشمانش باز شد و زنی ،آشنا قاب درش را پر کرد زنی با صدایی ملتهب و ناباور که بودن او را آن وقت شب، مقابل خانه اش باور نداشت. تو؟ خسته بود، خسته و ترسیده… خسته و ترسیده و بی پناه خسته و ترسیده و بی پناه و آواره صدای زن از لرز صدای دخترک وحشت زده شد.
این جا چیکار میکنی؟ زانوان دخترک وزن تن نحیف و کم سن و سالش را بیش تر از آن تاب نیاورد خم شد و با بیش تر فشردن کودک به تنش التماس وار ناله کرد …

دیدگاه کاربران درباره رمان نهلان
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهسا
مهسا
1 سال قبل

این رمان محشره
رفتار تابان با ایمان… منطقشون
اخلاق حنیف
چهره پردازی
فضای داستان
جمله بندیا
همه چی عالی بود
یکی از بهترین رمان های خانم ارجمند نیا هست
من واقعا توصیه میکنم برای خوندنش درنگ نکنید
و در اخر خسته نباشید به خانم نویسنده

aram1356
aram1356
2 سال قبل

خیلی قشنگه پر از آموزه های زندگی واقعا ارزش خوندن داره