دانلود رمان نیم تاج اثر مونسا.ه
دانلود رمان نیم تاج اثر مونسا.ه به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
غنچه سیاوشی، دختر آروم و دلربایی که متهم به قتل جانا، خواهر زادهی جهان جواهری تاجر بزرگ تهران و مردی پرصلابت میشه. حکم غنچه اعدامه و اما جهان، تنها کس جانا… رضایت میده. فقط به نیت اینکه خودش ذره ذره نفس غنچهرو بِبُره!
خلاصه رمان نیم تاج
قدم اول را برداشتم… می خواستم گریه کنم…فریاد بزنم… اما انگار اشک هایم همراه صدام خشک شده بود! حصار دستبند فلزی دور مچ های ظریفم انگار هر لحظه تنگ تر و سرد تر میشد! قدم دوم را برداشتم… پاهایم می لرزید.! لب گزیدم…نمی خواستم برم… نباید می رفتم…دستی به گرمای آفتاب مرداد ماه از پشت روی کمرم نشست و به جلو هلم داد و بی رحمانه گفت:
_سریع تر!
سرم را پایین گرفتم و این پایان من بود؟ باد سردی که وزید، چادر سفید روی سرم را به نرمی روی شانه هایم انداخت! صدای جیر جیر پله های چوبی زیرپاهایم با ضجه های زن و ناله های مردی ترکیب شده بود! سربلند کردم و این دیگر آخرش بود! طناب دار با ریتم منظمی مقابل چشم هایم چرخید و به یکباره ایستاد!
به آرامی پلک زدم و درست وسط آن حلقه طناب یک جفت چشم خشمگین نگاهم می کرد… با جیغ بلندی از خواب پریدم و چراغ اتاقم روشن شد! حاج بابا با صورت ترسیده و نگران وارد اتاق شد و گفت:
_غنچه بابا…
انگار هنوز باورم نمیشد…خواب بود؟
ضربان قلبم روی هزار بود و هر تپشش انگار داشت سینه ام را از جا می کند. حاج بابا به سرعت کنارم روی تخت نشست و سرم را در آغوش کشید:
_چیزی نیست باباجان…همش خواب بود!
مامان بهار همین لحظه وارد اتاق شد و گفت:
_چی شده؟
حاج بابا دست بال گرفت و گفت:
_چیزی نیست خانم…خواب بد دیده…
مامان با غم نگاهم کرد و گفت:
_دوباره کابوس!؟