رمان کتاب شهر خرس

دانلود رمان کتاب شهر خرس اثر فردریک بکمن به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

مردم اعتقاد دارند که کار شهر خرس تمام است. این شهر، اجتماعی کوچک در دل جنگل است که با رشد و گسترش مداوم و فزاینده درختان، کوچکتر و کوچکتر می‌شود. اما در پایین دریاچه، یک زمین یخ زده هاکی وجود دارد که نسل‌ها قبل توسط کارگرانی که این شهر را پیدا کردند، ساخته شده است. در این زمین یخی، دلیلی وجود دارد که مردم شهر خرس را متقاعد می‌سازد که آینده‌ ای بهتر در انتظارشان خواهد بود. تیم هاکی نوجوانان این شهر قرار است در دور نیمه نهایی مسابقات ملی به رقابت بپردازد و حتی شانس پیروزی هم دارد …

خلاصه رمان کتاب شهر خرس

همه ما بزرگسالان در زندگی روزهایی داریم که کاملاً احساس تهی بودن می‌کنیم. وقت‌هایی که دیگر نمی‌دانیم داریم این همه وقت را صرف جنگیدن برای چه می‌کنیم وقت‌هایی که واقعیت و نگرانی‌های روزمره به ما هجوم می‌آوردو نمی‌دانیم دیگر چقدر می‌توانیم دوام بیاوریم مسئله جالب این است که ما همه این توانایی را داریم که مدت ها به همین ترتیب زندگی کنیم و دست از این افکار هم بر نداریم اما وحشتناک اینجاست که نمی‌دانیم دقیقاً چه مدت. کرا وقتی خانواده را خواباند دور خانه می‌چرخد و آن‌ها را می‌شمارد. مادرش

عادت داشت هر شب بچه هایش، یعنی کرا و پنج خواهر و برادرش، را بشمرد. می‌گفت نمی‌تواند درک کند دیگران چطور بچه هایشان را نمی‌شمرند، چطور می‌شود کسی نگران این نباشد که یکی از آنها گم شود. کرا زمزمه اش را می‌شنید که می‌شمرد: «یک، دو، سه، چهار، پنج، شش.» در حالی که بچه ها دراز کشیده بودند و چشم‌ها را محکم بسته بودند مبادا چشم‌هایشان دیده شود. این یکی از ارزشمندترین خاطرات زندگی اوست. کرا از بیورن استاد کوچک به سوی شهری بزرگتر در آن سوی جنگل میراند. زمان رفت و آمدش به محل

کار طولانی تر از آن است که هر کسی بتواند تاب بیاورد، اما عجیب اینکه برای او خیلی سریع می‌گذرد اما وقتی که از ماشین بیرون می‌آید احساس می‌کند کل کیهان را از پاشنه به در کرده است. گرچه حتی این شهر بزرگ هم خیلی خیلی کوچکتر از شهری است که کرا در آن به دنیا آمده، اما باز هم خیلی با آن شهر وسط جنگل تفاوت دارد. دنیایی بزرگتر با همکارانی که باعث تشویق آدم‌اند، دوستانی که آدم می‌تواند با آن‌ها درباره‌ی فرهنگ و سیاست بحث کند و رقیبانی که با آدم بجنگند و آدم را تحلیل کنند. دیگران همیشه می‌گویند …