رمان نام من سرخ

عنوانکتاب نام من سرخ
نویسندهاورهان پاموک
ژانرتاریخی، پلیسی، جنایی، عاشقانه
تعداد صفحه349
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک
کتاب نام من سرخ

دانلود رمان نام من سرخ نوشته نویسنده اورهان پاموک pdf بدون سانسور

عنوان اثر: نام من سرخ

پدید آورنده: اورهان پاموک

زبان نگارش: فارسی

سال نخستین انتشار: مرداد 1404

شمارگان صفحات : 349

معرفی کتاب نام من سرخ

«نام من سرخ»، درآمیختگی شور جوانی و عاشقی با فضایی جنایی که منجر به قتل هنرمندان دربار عثمانی در زمان سلطان مراد سوم می‌شود. داستان این رمان شاهکار درباره‌ی نقاشان دربار عثمانی است که به دستور پادشاه وقت به اصول نقاشی اروپایی ازجمله نقاشی پرتره و چهره روی می‌آورند. برخی از این هنرمندان که استادان مینیاتور، تذهیب و خطاطی هستند ساختارشکنی می‌کنند و با یکدیگر به اختلاف می‌خورند. در میان کشمکش‌ها و اختلاف آن‌ها چندین قتل مرموز و مبهم گره می‌خورد که توجه حتی پادشاه را برمی‌انگیزد.  «اورهان پاموک» در این رمان شاهکار هنرمندان عثمانی و ایرانی، دیدگاه آنان و طرز نگاهشان نسبت به جهان را به تصویر کشیده و به گنجینه‌ای از ادبیات فارسی از نظامی تا فردوسی اشاره کرده است. او در میان فضایی جنایی، هنری و عاشقانه داستان رمان را پیش می‌برد و خواننده را در کوچه و خیابان‌های استانبول همراه خود می‌کند.

خلاصه کتاب نام من سرخ

و حالا دیگه من به مرده ام، به جسد ته یه چاه از آخرین نفسی که کشیدم و  قلبم و ایستاد خیلی گذشته ولی هنوز هم هیچ کسی از ماجرا خبر نداره، البته غیر از اون قاتل پست فطرت اون کثافت نبضم رو گرفت و گوشش رو گذاشت جلو دهنم بعد که مطمئن شد مرده ام دستم رو گرفت و تا سر چاه کشوندم بعد بلندم کرد و انداختم تو چاه جمجمه ی شکسته ام خورد ته چاه و تیکه تیکه شد صورتم پیشونیم گونه هام له شدن استخونام شکست و دهنم پر از خون شد.

چهار روزه که به خونه برنگشته ام زنم بچه هام منتظرم هستن دخترم با چشای گریون به گوشه ی باغچه و ایستاده و چشم دوخته به در همه شون چشم به راه من ان همه شون چشم به راه من ان؟ نمی دونم نکنه به همین زودی به نبود من عادت کرده باشن؟ آدم وقتی می آد این طرف و می بینه اون طرف همه چی داره روال عادیش رو طی میکنه خیلی ناراحت میشه. قبل از این که من به دنیا بیام زمان بی نهایتی از ازل شروع شده بود، بعد از مرگ من هم تا ابد ادامه خواهد داشت وقتی زنده بودم اصلاً به این چیزا فکر نمی کردم نه به ازل کاری داشتم نه به ابد، سرم رو انداخته بودم پایین و داشتم زندگیم رو می کردم.

من آدم خوشبختی ام یعنی خوشبخت بودم، حالا می فهمم: بهترین تذهیب کار دربار پادشاه من بودم، هیچ مذهبی مهارت و استادی منو نداشت.
علاوه بر این با سفارشهایی که بیرون از دریار داشتم ماهیانه نهصد سکه ی نقره در آمدم بود. راستش اگه این جوری نبود شاید مرگ رو راحت تر تحمل می کردم.

من کارم فقط نگارگری و تذهیب بود، تو حاشیه ی صفحه ها، داخل جدول ها، گل و بته و دارو درخت می کشیدم ابرهای درهم و بر هم چینی
شاخه های پیچ در پیچ آهوهایی که تو هوای مه گرفته گم بودن پرنده ها اسب ها شکارچی ها… قدیما رو ظروف هم کار میکردم رو قاب آینه ها، رو صندوقچه ها حتا رو دسته ی قاشقای چوبی، اما این اواخر فقط رو کتاب کار می کردم، راستش پادشاه پول خوبی برای این کار می داد. آدم بعد از مرگش می فهمه که پول تو زندگی هیچ ارزشی نداره؟ اینا همه اش شعار بوده، آدم حتا بعد از مرگش هم خوب می فهمه که پول تو زندگی چه قدر ارزش داره.

حالا که این وسط معجزه ای شد و شماها دارین صدای منو می شنوین خوب میدونم دارین به چی فکر می کنین لابد می گین ول کن حالا وقتی که زنده بودی چه می کردی و چه قدر درآمد داشتی برا ما از اون دنیا بگو وقتی مردی چی شد؟ روحت کجا رفت؟ جهنم؟ بهشت؟ اون جاها چه شکلی ان؟ حق دارین خب آدم تا وقتی زنده است خیلی کنجکاو میشه بدونه این طرف چه خبره چند وقت پیش حکایت جالبی در مورد همین موضوع شنیدم می گن وسط میدون جنگ لای جسدا، یکی از سربازا زخمی و خونی از هوش میره و وقتی به خودش می آد فکر میکنه مرده و اون دنیاست و دنبال یکی می گرده که ازش پرسه اینجا با آدم چی کار می کنن؟ همین موقع یکی از سربازای تیمور فکر میکنه اون سرباز زخمی از سربازهای دشمنه و با یه ضربه ی شمشیر دو تیکه اش میکنه. حالا اون سرباز فکر میکنه هر کسی بیاد این دنیا اول نصفش می کنن.

اصلاً این جوری نیست، حتا میتونم بگم کسایی که وقت مردن تیکه پاره شده بودن هم الان این جا سالم ان برخلاف نظر خیلیا این دنیا وجود داره دلیل می خواین؟ خود من درسته که مردم ولی دیگه نیست و نابود نشدم که سرومر و گنده این جام و دارم با شماها صحبت می کنم.

البته این رو هم بگم که کوشک هایی با آجرهای طلایی و تهرهایی از نقره که کنار شون باکره هایی با چشمای درشت و سینه هایی فراخ نشسته باشن هم ندیدم با این که هنوز هم صورت اون هزاران حوری که با ذوق و شوق تموم در طول این همه سال کشیده بودم با تموم جزئیاتش تو ذهنمه اون نهرهای شیر و شراب رو هم که تو قرآن کریم نیست و این ابن عربی نمی دونم از کجاش درآورده ندیدم. البته برا این که با احساسات اون کسایی که با هزاران امید و آرزو منتظر این دنیا هستن بازی نکرده باشم، مجبورم بگم که همه ی این چیزایی که گفتم شاید ناشی از نحوه ی زندگی من بوده و خصوصاً برای من این جوریه هر کسی که اندک معلوماتی در رابطه با این دنیا داره حتماً متوجه شده که من قطعاً تو بهشت نیستم.

خلاصه من که بین استادای نقاشی به ظریف افندی مشهور بودم مردم ولی دفن نشدم که برا همین هم روحم به طور کامل جسمم رو ترک نکرد. برا این که به روح به بهشت یا جهنم حالا هر کدوم که براش مقدره بره باید از شر جسم خلاص بشه این اتفاق استثنایی ترسناک که البته ممکنه برا هر کسی پیش بیاد روحم رو خیلی اذیت میکنه جمجمه ی تیکه پاره استخونای شکسته و بدن سرتا یا زخمی و خونی توی این چاه سرد و نمناک نیست که منو ناراحت میکنه بلکه تلاش بی ثمر روحم برا کندن از این لاشه است که خیلی آزارم میده احساس می کنم سنگینی همه ی دنیا رو بدن منه و روحم خیلی جاش تنگ شده.

دانلود کتاب نام من سرخ
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان نام من سرخ
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها