کتاب بیهودگی
عنوان | کتاب بیهودگی |
نویسنده | احمد محمود |
ژانر | داستانی |
تعداد صفحه | 125 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب بیهودگی اثر احمد محمود به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
بیهودگی نمونه جمع شده داستانی از احمد محمود چاپ شده در سال هزار و سیصد و چهل و یک می باشد. این نمونه برگرفته از سه داستان تکرار و آلاچیق و بیهودگی است. این داستان ها که به نا امیدی و دلمردگی موجود در آدم ها اشاره میکند و گزارش گونه میباشد و به طور ظاهری از تجربیات نگارنده برنیامده اند و بهتر گفته شده که نویسنده آن ها را تجربه نکرده است بلکه زیادتر تحت تاثیرات نوشته های صادق هدایت و صادق چوبک بوده و نگاشته است …
خلاصه کتاب بیهودگی
توی سلول سیزده نه جای بابک خالی ماند و نه جای پدرام روز بعد هنوز چیزی از ظهر نگذشته بود که وکیل باشی همراه دونفر تازه وارد به طرف سلول سیزده آمد. در را با سر و صدای فراوان باز کرد و با کج خلقی گفت: یادتان باشه باید عاقل باشید و الا … از آن بابا بپرسید که چه به سرتان میاد و اشاره به باقر کرد که گوشه سلول چندک زده بود وکیل باشی، پر سر و صداتر از باز کردن در را بست و رفت روی نیمکت دراز کشید. تازه واردین کنار دیوار نشستند و تکیه دادند.
قدری سقف و دیوارها را برانداز کردند و لحظه ای بعد یکی از آنها که مثل گوشت تازه، قرمز و وارفته بود رو به باقر کرد و گفت: اسم من پدرام… تو؟ _باقر. و دومی که سیه چرده و استخوانی بود چشم ها را به صورت هر دو گردانید و گفت: منم… بابک… و هر سه بی اختیار خندیدند و صدای خنده شان وزوز بال مگس ها را خفه کرد. غروب که شد صدای زنجره نی آمد. باقر چندبار طول سلول را بی قرار و منتظر پیمود و لحظه ای بعد که خیال میکرد زنجره شروع کرده
است ایستاد و گوش ها را تیز کرد ولی نه! خبری نبود… تازه واردین کنار باغچه قدم میزدند و وکیل باشی سر به دیوار تکیه داده بود و پیش پای خود را مینگریست. باقر، دوباره شنید که زنجره به صدا در آمده است ولی اینبار هم اشتباه کرده بود این مغز او بود که او را گول میزد مغز او بود که به پدرام میاندیشید به انوقت ها که گوشه سلول چندک میزد و با اشتیان و حوصله فراوان به صدای زنجره گوش میداد باقر بیتاب شده بود حس میکرد که احتیاج به صدای زنجره دارد …
- انتشار : 09/07/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403