کتاب راهی که مردگان عشق میورزند
عنوان | کتاب راهی که مردگان عشق میورزند |
نویسنده | چارلز بوکوفسکی |
ژانر | داستانی |
تعداد صفحه | 14 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب راهی که مردگان عشق میورزند اثر چارلز بوکوفسکی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
چارلز بوکوفسکی از مشهورترین نویسنده ها و شاعرهای معاصر آمریکا است و بسیاری ادعا میکنند که بانفوذترین و صمیمی ترینِ شاعران و نویسندگان این قرن خود اوست. این کتاب اما خود قصه متفاوتی داشته است. داستانی که شامل تمامی مضامین بوکوفسکی وار این بار با دوزی زیادتر و تلخ تر و گزنده تر و عیان تر و پوچ تر ایندفعه توصیف گر کابوس ها و تنهایی او و شاید یکی از بهترین و پخته ترین اثرهای او میباشد. صحبت و حرفهای اضافهای در آن نمیباشد. واقعیت زیادتر از همیشه در قلم او خودنمایی نموده است …
خلاصه کتاب راهی که مردگان عشق میورزند
یه بار وسطای ظهر اتفاق افتاد. دعوا دیگه تموم شده بود… شیشه های شکسته رو جمع کرده بودیم، همهی بطری ها رو گذاشته بودیم تو کیسه زباله، زیر سیگاری ها رو خالی کرده بودیم، خوابیدیم، بلند شدیم، و من دست به کار شدم که یه دفعه صدای یه کلید اومد از در… تعجب کرده بودم که همین جوری ماتم برده ولی دارم کارمو ادامه میدم… اون اونجا ایستاده بود… اون مدیر کوچولو اومد جلو و به زنه گفت: تو تو از اینجا برو بیرون از ادامهی کارم دست برداشتم و پهن
دراز کشیدم… زیر چشمی نگاش کردم… بعدش روشو کرد سمت من و گفت: تو هم ازینجا بیرونی! بعد برگشت، رفت سمت در، آروم بستش و رفت سمت سالن… من دوباره دست به کار شدم و ما یه حسن ختام خوب داشتیم. به هر حال، من اونجا موندم، هتل سبز، هتل سبز رنگ و رو رفته، اونجا موندم با یه چمدون پر از لباس مندرس، تنها، ولی پول اجاره رو داشتم، هوشیار بودم و یه اتاق رو به خیابون داشتم، طبقهی سوم، تلفن بیرون از اتاق من بود، تو سالن، یه روکش
فلزی داغ رو پنجره، یه روشویی بزرگ، یه یخچال دیواری کوچیک، دوتا صندلی، یه میز، تختخواب، و حمام داخل سالن … گرچه ساختمون خیلی قدیمی بود ولی یه آسانسور هم داشتن که البته یه بارم ترکیده بود. حالا من اونجا بودم. اولین کاری که کردم این بود که یه شیشه گرفتمو بعد دو تا لیوان نوشیدنی خوردم و دو تا سوسک کشتم حالا دیگه احساس میکردم به اونجا تعلق دارم بعد رفتم. سمت تلفن و سعی کردم به یکی زنگ بزنم که احساس میکردم میتونه …
- انتشار : 05/08/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403