کتاب رمان زمین به شکل احمقانه ای گرد است
عنوان | کتاب زمین به شکل احمقانه ای گرد است |
نویسنده | نغمه نائینی |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 1108 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | سایت رمان بوک |
دانلود کتاب رمان زمین به شکل احمقانه ای گرد است اثر نغمه نائینی به صورت فایل PDF نسخه کامل قابل اجرا در اندروید، آیفونبا ویرایش و لینک مستقیم رایگان
آیناز در یک خانواده ی گرم و صمیمی زندگی میکند، یک فامیل بزرگ و منسجم که نایاب شدند این روزها، پدر احترام دارد و حرفش حجت است ولی فارغ از دیکاتوری و خشونت! باید دید وقتی آیناز عاشق میشود با آن همه حجب و حیا تکلیف عشقش چه میشود …
خلاصه کتاب رمان زمین به شکل احمقانه ای گرد است
مشت آب را به صورتم می زنم و بغضم را قورت می دهم. پایین که می روم، ماهان و سالار هنوز در حیاط هستند. خانوم آقا زیر لب ذکر می گوید و تسبیح می اندازد. مارال هم رفته سر ِ پست ِ قبلی، سراغ پاك کردن برنج. خانوم آقا می گوید: بیا ننه، این زعفرونو بده آهو، تیلیفون ِ آقاتم بگیر، ببین ناهار نمیان؟ زشته مسافر داریم، خسته و گشنه نگهشون داریم
هاون پر از زعفران را بر میدارم، به مامان آهوا می دهم. بعد به بابا زنگ می زنم که می گوید سر ِ معامله هستند و منتظرشان نباشیم. دارم سفره را باز می کنم که ماهان و سالار از در ِ رو به حیاط وارد می شوند. سالار می گوید: سلام بر خانوم خانوماي خودم! خانوم آقا دست دراز می کند طرف سالار. – علیک سلام مغز هلم! بعد سر سالار را که خم شده، می گیرد و می بوسد. سالار راست که می شود، می گوید: چشمت روشن آیناز خانوم! می گویم: براي چی؟! – رسیدن مسافراتون!
ماهان آرام لبخند می زند. می گویم: چشم دلت روشن! خانوم آقا می گوید: دلنگ دولونگ ِ دیگ و دیگچه می اومد… آوردن؟ سالار می گوید: بله. با ماهان گذاشتیم توي حیاط… رسیدم، دیدم وانتیه تو کوچه منتظره. می گویم: اه! من گفتم در بازه؛ ببره توي حیاط. فکر کردم یکی هست ازش تحویل بگیره
یادم رفت بگم. سالار لبخند می زند. – – قربون حواس جمعت! بعد بر می گردد سمت آشپزخانه. – رسیدن بخیر دختر عمو! تبریز نه خبر؟ علی آقا چرا نیومد؟ خاله آسیه می گوید: ساغول. امن و امان… علی آقا امشب راه می افته. سر کار بود. مارال بلند می شود به من کمک کند. از کنار سالار که رد می شود، سالار می گوید …
- انتشار : 02/01/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403