کتاب عشق سمسا
عنوان | کتاب عشق سمسا |
نویسنده | هاروکی موراکامی |
ژانر | داستانی، خارجی |
تعداد صفحه | 28 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب عشق سمسا اثر هاروکی موراکامی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
«سامسای عاشق» ادامه مسخ کافکا است. در این رمان، گریگور سامسا ( شخصیت اصلی مسخ) از موجودی دیگر مسخ و انسان شده است؛ یعنی روندی ۱۸۰ درجه مخالف با روند داستانی مسخ که یک انسان در آن، تبدیل به سوسک میشود. در خلال سطور «سامسای عاشق» متوجه میشویم که گریگور حشره بوده و حالا تبدیل به انسان شده است. فضاسازی و خانهای که سامسا در آن خود را مییابد، با فضای تنگ و بسته خانه گریگور «مسخ» تفاوت دارد و نسبت به آن دارای حالت گشایش و فراخی است. در پایان حتی عاشق یک دختر جوان خمیده و قوزی میشود …
خلاصه کتاب عشق سمسا
وقتی که زنگ در به صدا درآمد سمسا روی بزرگ ترین تخت در بزرگ ترین اتاق در آن خانه به خواب رفته بود زیر لحاف گرمای مطبوعی داشت؛ درست مثل آن که داخل یک تخم خوابیده باشد داشت خواب میدید که صدای زنگ در در خانه پیچید و او را به بیداری پرتاب کرد جزییات رویایش یادش نبود، اما خوشی و شادمانی که در خود حس میکرد نشان میداد که خواب خوبی دیده بود. از تخت خارج شد و کمربند لباس پالتومانندش را بست و صندل هایش را به پا کرد. بعد عصای دگنگ مانندش را برداشت و آهسته به طبقه پایین رفت. پیمودن پله ها حتی از دفعه قبل
هم برایش آسان تر شده بود. با این حال، هنوز هم از خطر سقوط از پله ها نگران بود و نمیخواست بدون کمک گرفتن از نرده پایین برود. زنگ در همچنان صدا می کرد هر کس که بود، معلوم بود فردی بی قرار و لجوج است. سمسا عصا را مثل چماقی آماده به دست گرفت و آهسته آهسته به سمت در حرکت کرد دستگیره در را به سمت راست چرخاند و در باز شد. زنی کوچک پشت در ایستاده بود زنی بسیار ریز جوانی. سمسا تعجب کرد که چطور ممکن است دست آن زن به زنگ در رسیده باشد. اما وقتی با دقت بیشتری نگاه کرد فهمید که قد و اندازه زن اشکالی نداشت. بلکه
پشتش بود که خمیده بود و او را زنی بسیار ریز نشان میداد. در واقع، اگر راست میایستاد، اعضای بدنش متناسب میبود زن گوژ پشت موی خود را با یک کش جیری به پشت سرش بسته بود تا مانع از ریختنشان به روی صورتش شود. رنگ موهای پرپشتش خرمایی عمیقی بود جاکت پارچه ای رنگ و رو رفته ای به تن داشت و دامنی شل که تا قوزک پایش میرسد شال نخی راه راهی نیز به دور گردنش انداخته بود کلاهی به سر نداشت و بوت های ساق بلند بند داری به پا داشت زن بیست و چند سالی بیشتر نداشت و هنوز هم حالتی دخترانه در صورتش موج میزد …
- انتشار : 14/05/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403