کتاب نسل اژدها
عنوان | کتاب نسل اژدها |
نویسنده | پرل کامفورت سیدن ستریکر باک |
ژانر | فانتزی |
تعداد صفحه | 570 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب نسل اژدها اثر پرل باک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
در نظر چینیها، اژدها شوم وحشتناک نیست، بلکه در شمار خدایان و یار و یاور مردمی است که او را میپرستند و معتقدند که او ضامن سلامتی، سعادت و آرامش است. بادها و آبها به فرمان او هستند و بارانهای پر برکت نازل شده او، بنابراین اژدها آیت باروری است. آمده است که در دودمان هسیا دو اژدها با هم چنان جنگیدند که هر دو نابود شدند واز آن ها فقط کف زاینده باروری بر سطح زمین باقی ماند که از آن اخلاف خانواده هسیا به وجود آمدند و چنین بود که اژدهایان را اجداد نسل قهرمانان دانستند …
خلاصه کتاب نسل اژدها
معمولا لائوئر برای خرید وسایل و احتیاجات به شهر میرفت زیرا از برادران دیگر با شهر مأنوستر بود. پدرش تا میتوانست از رفتن به شهر خودداری میکرد، زیرا میگفت در شهر نمیتواند به راحتی نفس بکشد. مادرش هم به ندرت به شهر میرفت، چون میگفت تمام شهری ها بوی بد میدهند لینگ تان با این حرف زیاد موافق نبود و میگفت گوشت و پوست هر آدمیزادی بوی مخصوصی دارد و زنش میگفت اگر چنین است او ترجیح میدهد در میان آنهایی که از گوشت و پوست خودش هستند و در مزارع به سر میبرند و گوشت و سبزی تازه میخورند، نه غذای فاسد دکان و
بازار را بماند. پسر بزرگ مرد ساده لوحی بود و هر چه شهری ها میگفتند باور میکرد، پسر كوچك زیاد جوان بود و لینگتان اجازه نمیداد به شهر برود زیرا میترسید از آنها شرارت و اخلاق بد یاد بگیرد. بدین ترتیب تمام کارهای شهر بر عهده لائوثر بود، تخم مرغ ها را به مغازه کنج پل دروازه جنوبی شهر میبرد، گوشت خوکی را که میکشتند وزن میکرد و هر سال مازاد محصول برنج را به بازار میبرد و میفروخت. در چند سال گذشته آن قدر این کارها را تکرار کرده بود که وقتی وارد دروازه شهر شد برخلاف سایر روستاییان نه ترسید و نه سرگردان شد و نه به علت خیره شدن
به مغازه ها سکندری خورد با سری افراشته و صورتی پاکیزه و کت و شلواری تمیز وارد شد. چون تابستان بود جوراب به پا نداشت ولی يك جفت سندل حصیری نو که خودش و برادرانش در شبهای بلند زمستان از ساقه های برنج بافته بودند پوشیده بود به اولین خیابان شلوغ که رسید موهای سیاه و کوتاهش را مرتب کرد. میدانست برای معامله کجا باید برود. در معامله لحنی خشك و جدى و در عین حال آمیخته به ادب روستایی داشت. اگر کسی که تخم مرغ هایش را میخرید يك سكه تقلبی به او میداد، حرفی نمیزد و به روی خود نمی آورد. اما دفعه دیگر دقت میکرد که …
- انتشار : 31/04/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403