کتاب هرگز هرگز 

عنوانکتاب هرگز هرگز
نویسندهکالین هوور
ژانرعاشقانه معاصر، داستانی
تعداد صفحه397
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب هرگز هرگز اثر کالین هوور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

«چارلی» و «سیلاس» از اول زندگی‌شان با هم بودند. آن‌ها خاطرات زیادی با یکدیگر ساختند و در چهارده سالگی به هم دل دادند و هریک از این دو، حسی متفاوت را در رابطه‌شان تجربه می‌کردند. اما در این میان چیزی احساس چارلی و سیلاس را به طور کل تغییر می‌دهد و حسی متفاوت به سراغشان می‌آید. انگار که همه چیز را فراموش کرده باشند… ادامهٔ داستان درمورد نحوهٔ حل این مسئله توسط این دو نفر است. آن‌ها باید بدانند که چطور رابطه‌شان به اینجا کشیده شده و چه چیزی عطر غریبگی را به میان عشق سوزان آن‌ها پاشیده است. این موضوع آن‌ها را به اعماق خاطراتشان و افکاری که از آن‌ها بسیار دور شده بودند، می‌کشاند و …

خلاصه کتاب هرگز هرگز

امروز خیلی خسته کننده بود انگار ساعت ها روی صحنه تئاتر بوده ام و بدون هیچ نمایشنامه ای فی البداهه چیزی را اجرا می‌کردم. تنها چیزی که حال حاضر برایم جذابیت دارد این است که در تختم یا کنار چارلی باشم، شاید هم ترکیبی از هر دو. اگرچه که من و چارلی هردو یک هدف داریم و آن هم این است که بفهمیم دیروز برایمان چه اتفاقی افتاده است با وجود اینکه هیچ کدام از ما اصلاً دلمان نمی‌خواست خودمان را با مدرسه خسته کنیم؛ اما می‌دانستیم مدرسه می‌تواند ما را به جوابی برساند، هر چه باشد این اتفاق دیروز وسط

مدرسه برای مان افتاد؛ بنابراین می‌تواند ارتباطی با آن داشته باشد. تمرین فوتبال می‌تواند اندکی کمکم کند، این طوری دور و بر آدم‌ هایی هستم که زمان زیادی را در ۲۴ ساعت گذشته همراهشان نبوده ام. ممکن است چیزی را در مورد خودم و چارلی بفهمم که نمی‌دانم. چیزی که شاید بتواند وضعیت ما را روشن تر کند. خیالم راحت می‌شود که روی تمام کمدها اسم دارد در نتیجه پیدا کردن کمد خودم کار خیلی سختی نیست. فهمیدن اینکه چطوری باید لباس‌های فوتبال را بپوشم سخت است با شلوارم کلنجار می‌روم و در تمام این مدت

تلاش می‌کنم تظاهر کنم که می‌دانم چه کاری انجام می‌دهم رختکن رفته رفته از بچه ها خالی می‌شود و همه به زمین بازی می‌روند تا زمانی که فقط من مانده ام. وقتی که فکر می‌کنم همه‌ی کارها را به درستی انجام داده ام، زیرپوش را از قفسه بالای کمد بر می‌دارم و شروع به پوشیدن می‌کنم چشمم به جعبه ای می‌افتد در انتهای قفسه‌ی بالایی قرار دارد آن را به سمت خود می‌کشم و روی نیمکت می‌نشینم جعبه قرمز رنگ است خیلی بزرگتر از جعبه‌ای که برای نگهداری جواهرات باشد. در آن را باز و داخلش چند عکس پیدا می‌کنم …

دانلود کتاب هرگز هرگز 
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب هرگز هرگز 
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها