دانلود رایگان رمان سیاه بازی اثر مدیا خجسته
دانلود رمان سیاه بازی اثر مدیا خجسته به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش مجدد و لینک مستقیم رایگان
روایت زندگی مردی به نام سیاوش است با دو هویت! سیاوش کارگر مکانیک که با مادرش و یک برادرش در محله ای پایین زندگی میکنند، با پدری معتاد و برادری که با حکم کلاه برداری و به اشتباه در زندان است، سیاوش برای بدست آوردن پول بخاطر بدهی برادرش با هویت جدیدی (با نام امیر شخصی تحصلیکرده) وارد جریان و بازی میشود که…
خلاصه رمان سیاه بازی
فربد سکوت کرد و خیره شد به انگشت هاي دستش که فشارشان روي شقیقه هایش لحظه به لحظه بیشتر میشد. صداي زنگ موبایلش نگاه هر دو را به طرف میزِ رو به رو جلب کرد. جایی که گوشیِ بزرگ و سفید با ویبره ي شدیدي روي شیشه به حرکت در آمده بود! _جواب نمیدي؟ نگاهی کلافه به گوشی انداخت. بلند شد و گوشی به دست راه بالکن را در پیش گرفت. پرده ي توريِ پشت سرش را کشید و هواي آلوده ي تهران را عمیق نفس کشید.
جانم؟ صداي بغض آلود دخترك در گوشی پیچید و حالش را خرابتر کرد. _خیلی نامردي… دلم برات قد یه عدس شده.. چرا گوشیت و جواب ندادي؟ نرده هاي سفید بالکن را فشار داد. _عزیزِ دلم.. گفتم شبا زنگ نزن.. نگفتم؟ _چرا گفتی.. ولی چیکار کنم هانی؟ دلم تنگته! میس یو! نفس حبس شده اش را بیرون فرستاد. _به جاي اینا از خودت بگو.. خوبی؟ چه خبر از خونه؟ نفسِ کلافه ي دخترك را شنید. _چی بگم؟ حرفاي همیشگی.. نصیحتاي تموم نشدنی. کی میاي ببینمت؟
کلافه تر از قبل روي صندلی حصیري نشست. سوالی که همیشه در مقابلش عاجز بود. دیدنش، آن هم با آن همه زیبایی و جذابیتی که به همراه داشت، با آن ناز و اداي دخترانه و ظریف، و این صدا که هوش از سرِ هر مردي میبرد! ..نه!.. دیدنش دیوانگیِ محض بود! نفسش را کلافه بیرون داد و صدایش را آرام تر کرد. سایه ي فربد را میدید که از پشت پرده تکیه به درِ بالکن داده بود !
برات که توضیح دادم عزیزم! این روزا سرم خیلی شلوغه.. فکر میکنی من دلم برات تنگ نیست؟ صداي دختر دوباره بغض آلود شد. _دوستم نداري! الآن ده روزه که بهونه میاري! پايِ کسی در میونه؟ بلند شد و در مقابلِ ابروي بالا رفته ي فربد با تاسف سر تکان داد. _بازم شروع کردي؟ گلم.. قشنگم.. فقط یه کم فرصت بده کارام و راست و ریست کنم …
عااااااااااالی بود از همه لحاظ 🥰🥰
تازه تمومش کردم،قلم نویسنده قشنگه ولی به نظرم افق خیلی راحت روی کارای سیاوش چشم بست،با اینکه خود سیاوش اعتراف کرد به کاراش ولی واقعا چطور برای زن مهم نیست که عشقش قبلا با صد نفر خوابیده ؟؟؟؟مگه داریم ،مگه میشه؟؟ولی در کل دوسش داشتم
بنده خدا میخوای نظر بدی بده دیگه چرا رمان رو اسپویل میکنی
عالی بوود
این رمان بسیار زیباست .ممنون از نویسنده عزیز❤