رمان طراحی به رنگ خون
عنوان | رمان طراحی به رنگ خون |
نویسنده | الناز دادخواه |
ژانر | جنایی، ترسناک |
تعداد صفحه | 585 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان طراحی به رنگ خون نوشته نویسنده الناز دادخواه pdf بدون سانسور
عنوان اثر: رمان طراحی به رنگ خون
پدید آورنده: الناز دادخواه
زبان نگارش: فارسی
ژانر: ترسناک، جنایی
سال نخستین انتشار: شهریور 1404
شمارگان صفحات : 585
معرفی رمان طراحی به رنگ خون
گاهی اشتباه تاوانی جبران ناپذیر دارند
تاوان بودن در جایی که نباید بود
چیزی که نباید دیدی
و حرفی که نباید زد
و من همانم که بی تقصیر در نقطه شروع اشتباهی بی جبران قرار گرفته ام
اشتباهی که مرا در موجی از ابهامات و وحشت ها غرق می کند
و راهی برای فرار نیست
سایه تاریکی که کنارم گام بر میدارد
هر ثانیه هر لحظه هر جایی به دنبالم می اید
تا سایه شومش یک نفس از من جدا نشود
در خلوت روز هایم سایه ای تاریک
به دیواره زندگیم طرحی را نقش می زند
طرحی متفاوت به رنگ مرگ؛
طرحی به رنگ خون!
خلاصه رمان طراحی به رنگ خون
میدونستم از هیچ کدوم از خونه های اطراف کسی به کمکم نمیاد. نه تو این محوطه دور افتاده که به زحمت کسی گذرش به اینجا میوفتاد. چشمم به در قدیمی و زنگ زده خونه ای افتاد که همه چراغ هاش خاموش بود. با مشت به در کوبیدم و فریاد زدم:
کمک! یکی بهم کمک کنه! خواهش میکنم کمکم کنین. صدای گام های شکارچی بلندتر می شد. خودمو به گوشه ای از دیوار که تاریک تر از بقیه جاها بود چسبوندم و نا امیدانه تلاش کردم خودمو پنهان کنم تا شاید به کمک تاریکی نتونه پی دام کنه. قلبم به حدی بلند تو سینه می کوبید که می ترسیدم هر لحظه جایی که پنهان شدم رو لو بده. صدای خنده ای جنون آمی ز توی فضا پیچید. دست هام از ترس به لرزه افتاده بودن. سایه ای روی زمین نزدیک به جایی که پناه گرفته بودم نمایان شد. چشم هامو بستم و سعی کردم نفسم رو کنترل کنم. دستی از پشت دیوار روی صورتم قرار گرفت و جیغ بلندم تو سینه خفه شد….
پرده های اتاق رو کنار زدم، نور خورشید توی چشم هام زد، آهسته پنجره رو باز کردم، هوای خنک صبحگاهی آدمو به وجد می آورد. نگاهی به خیابون شلوغ انداختم که از همین ساعات اولیه صبح هم به شدت ترافیک بود. حوله آبیمو برداشتم و به سمت حموم رفتم، آبی رنگی از آرامش حتی دکور توی حمومم هم آبی رنگه. از نظر من رنگ ها اهمیت زیادی توی زندگی دارن. وقتی بعد از یه روز کاری سنگین به خونه میرسی و دوش می گیری این ترکیب رنگ ها ی سفید و آبی ناخودآگاه روی ذهن اثر می زاره و حسی از آرامش رو القا می کنه.
چشم هام هنوز از کم خوابی م ی سوخت ولی ارزششو داشت که واسه طراح ی های امروز شب کمی دیرتر بخوابم به جاش
میتونم از تعطیالت دو روز آینده کاملا استفاده کنم. از حموم بیرون اومدم و با حوله موهامو خشک کردم… نگاهم روی ساعت چرخید هنوز وقت بود و هیچ چیزی بیشتر از یه قهوه و تست نم یتونه بعد از یه دوش لذت بخش باشه. عطر قهوه که بلند شد ناخودآگاه معدم تحری ک شد. در کمال آرامش از صبحونم لذت بردم، آروم غذا خوردن رو دوست دارم، دلم می خواد تک تک مزه هارو حس کنم و ازشون لذت ببرم. تا آخرین قطره قوه رو نوشیدم و بخاطر تموم شدنش آهی کش یدم. لیست خرید ها و برنامه های روزمو برداشتم و صدای زنگ موبایل بهم یادآوری می کنه داره دیر میشه. دکمه سبز رو فشار دادم و گفتم: -بله ویل؟ صدای پشت خط با عجله گفت: -کجایی؟
-دارم آماده میشم تا چند دقیقه دیگه حرکت می کنم. -سریع تر آماده شو. یه قرار مهم داریم طرف تا یه ساعت دیگه می رسه. -همچین قرار ی توی برنامه کاری امروز نبود! مگه قرار نبود کارای دفترو انجام بدیم و قرار داد شرکت هیستی نگز رو امضا کنیم و ساعت 10 با گروه بریم خونه خانم هامفری برای بازدی د؟ -چرا برنامه همینه ولی شخص ی که تماس گرفت مدیر اصلی پروژه اون ساختمون تجاری بزرگیه که توی خیابون…… داره ساخته می شه. چند لحظه مکث کردم تا یادم باید در مورد کدوم ساختمون صحبت میکنه. بعد از کمی فکر با آرامش پرسیدم: -چه ساعتی می رسه؟ -تقریبا 45 دقیقه دیگه میرسه اینجا . -نگران نباش تا اون موقع خودمو می رسونم. برگه هارو آماده کن بزار رو میزم که وقتمون تلف نشه. هر اطالعاتی هم که در مورد این شرکت و پروژه تجاریشون هست رو وقتی می رسم روی میزم میخوام . -باشه.
گوشی رو قطع کردم. سراغ کمد لباس هام رفتم. برای ملاقات با همچین فردی که مطمئنا به توافق رسیدن باهاشون میتونه پوئن مثبتی برای شرکت نوپای ما باشه باید جوری لباس پوشید که در ملاقات اول تاثیر خودشو بزاره. بنابراین ترکیب رنگ ها نباید ز یاد شاد و زنننده و یا زیاد تیره و رسمی باشه. ترکیب ها باید جوری باشه که حس اطمینان رو به فرد رو به رو القا کنه. با وسواس خاص خودم بلوز کرم رنگی رو بی رون کشیدم و برانداز کردم، رنگ مالیم کرم با کت شکالتی گرم هارمونی قشنگی داره و به آدم حسی از آرامش و راحتی میده. کفش های پاشنه بلند قهوه ایم رو پوشیدم، قدی بلندتر و گام هایی محکم تر باعث حس ابهت و اعتماد به نفس میشه و در عین این که ظرافت زنانگی رو نشون میده محکم بودن و اراده رو هم به تصویر می کشه.
موهامو با گیره پشت سرم جمع کردم دلم نم ی خواست شلخته به نظر برسم. شغل من ایجاب می کنه که روی ترکیب ها، رنگ ها، تصاویر و حس ها دقیق باشم. شغل من باعث میشه بیشتر از هر شخص دیگه ای به محیط اطرافم توجه کنم و حس هارو از هم تفکیک کنم و من عاشق شغلم هستم. عاشق سروکله زدن با طرح های مختلف و ترکیب های جدید و ساخت ایده های نو… پوشه طرح هایی که دیشب تمام مدت روشون کار کرده بودم رو برداشتم و از ساختمون خارج شدم. نور ملایم خورشید گرمای کم ولی مطلوبی داشت و سوز سرمایی که توی سایه تن رو می لرزونه به خوبی نشون دهنده اینه که فصل سرد داره شروع میشه.
دسترسی به دانلود فقط با خرید امکان پذیر است
- انتشار : 04/06/1404
- به روز رسانی : 04/06/1404