رمان اتوبوس سرگردان
رمان اتوبوس سرگردان رمان اتوبوس سرگردان

رمان اتوبوس سرگردان

دانلود با لینک مستقیم 1 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
کتاب اتوبوس سرگردان
نویسنده
جان اشتاین بک
ژانر
اجتماعی، ادبیات مهاجرت، واقع‌گرایی آمریکایی
ملیت
خارجی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
366 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'رمان اتوبوس سرگردان' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود رمان اتوبوس سرگردان اثر جان اشتاین بک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان‌ درباره‌ برش کوتاهی از زندگی مسافران اتوبوسی است که هر یک از آنها از جایی آمده‌اند و به جایی متفاوت می‌روند. اما آنچه آنها را در این اتوبوس به هم نزدیک می‌کند و پیوند می‌زند، بدبختی و فلاکت است. شخصیت‌های اصلی این داستان را راننده‌ی خوش مشرب، دختری در کاباره، فروشنده‌ی دوره‌گرد، یک پسر جوان، دختری تحصیل کرده همراه با پدر و مادر این دختر تشکیل می‌دهد. این اثر مشابه دیگر آثار او به نظام سرمایه‌داری و رکود اقتصادی و به دنبال آن بیکاری، فقر و تنگدستی توجه کرده است.

خلاصه کتاب رمان اتوبوس سرگردان

بعد از آنکه خوآن آلیس را ترك كرد، او در تختخواب خود به پشت دراز کشیده و بازوانش را روی صورتش قرار داد، و مدت زیادی با این حال باقی ماند هق هق هایش مثل گريه يك بچه به تدريج متوقف گردید. اکنون می‌توانست صدای زمزمه گفتگو را از سالن غذاخوری بشنود. بازویش از اشک چشمانش گرم و خیس بود. چنان احساس راحتی و رهایی از هیجان می‌کرد که گوئی طناب محکمی را از دور بدنش باز کرده بودند. همانطور که در اثر این احساس راحتی در از کشیده بود، فکرش بیاد اتفاقی افتاد که رخ داده بود. زنی را که به روی نرما فریاد کشیده بود بخاطر نمی‌ آورد.

بامداد برایش بصورت مه دارو مبهمی آغاز میشد. هنوز برای عمل خود دلیل منطقی پیدا نکرده بود. حالا که به آن موضوع می اندیشید، می‌دانست که در آن واقعاً به نرما مظنون نبود، و اگر این سوظن را هم دارا بود در واقع برایش اهمیت چندانی نداشت. او از نرما خوشش نمیآمد. هیچ چیز او برایش مهم نبود. بیچاره بچه گربه که مورد تهمت قرار گرفته بود. زمانی که نرما برای کار کردن به آنجا آمد. البته آلیس تمام فکرش متوجه اعمال دختره و خوآن بود، و وقتی از طرف خوآن هیچ گونه عمل، هیچ گونه تعجیل و هیچ گونه تمایل و یا چشم چرانی ندید از این فکر منصرف گردید.

از آن موقع به بعد با نرما کاری نداشت به جز در مواردی که به عنوان راهنمایی در بردن قهوه پاشستن ظرف ها در کار او مداخله می کرد. اگر مردم در زندگی او دخالت نمی کردند او از هیچ چیزو یا هیچ مردی خبر نداشت. و حالا، همانطور که بر اثر آرامش و گر ما در از کشیده بود. مغزش شروع به کار نموده و احساس وحشت می‌کرد. دوباره به صحنه ماجرا برگشت. وحشتش در اثر رفتار آرام و نرم خوآن کمتر شد. او امکان داشت کتکش بزند. اما امتناع خوآن از این کار نیز آلیس را ناراحت کرد.شاید خوآن دیگر توجهی به او نداشت. او معتقد بود که مهربانی بدون دليل يك مرد آغاز ...

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دیوان حافظ