کتاب سه مرد در برف
عنوان | کتاب سه مرد در برف |
نویسنده | اریش کستنر |
ژانر | طنز، ادبیات کلاسیک، ادبیات داستانی، ادبیات نوجوانان |
تعداد صفحه | 97 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب سه مرد در برف اثر اریش کستنر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مشاور محرمانه و خوش اخلاق توبلر میخواهد مردم را مطالعه کند. او با نام ادوارد شولز در یک مسابقه شرکت میکند. شولز جایزه دوم را از آن خود کرد: ده روز اقامت در هتل بزرگ هتل زو بروکبورن در کوههای آلپ. توبلر به آنجا میرود تا تجربه واکنش مردم نسبت به یک مرد فقیر را تجربه کند. او به عنوان یک همراه، خادم دیرینه خود یوهان را با خود میبرد که هنگام اقامت در هتل مجبور است نقش یک صاحب کشتی ثروتمند را بازی کند …
خلاصه کتاب سه مرد در برف
“فصل دوم: آقای شولتز و آقای توبلر” برف میبارید. اتومبیل لیموزین بزرگی در مقابل پست لیتزنبرگ توقف کرد. مردی با پالتوی خز پیاده شد و وارد اداره پست شد و به دنبال گیشه پست رستانت گشت. سپس از مسئول گیشه پرسید که آیا نامهای برای ادوارد شولتز دارید. کارمند پست است پس از جستجو، نامه قطوری را بیرون کشید و به او داد. آن مرد پس از تشکر، نامه را در جیب پالتوی خزش قرار داد و سپس بیرون رفت. هنگامی که از اداره پست خارج میشد، راننده لیموزین با سرعت در ماشین را باز کرد. او سوار شد و اتومبیل از آنجا دور شد. پس از صرف غذای لذیذی، یوهان مستخدم سیگار آورد و دوشیزه هیلدا دختر توبلر
فنجانهای قهوه را روی میز گذاشت. کونکل سرپیشخدمت و یوهان خدمتکار در حال ترک اتاق بودند که توبلر گفت: شما دو نفر با ما یک فنجان قهوه بنوشید. میخواهم همه چیز را برای شما تعریف کنم. من در مسابقه تنظیم آگهی کارخانهام شرکت کردم و جایزه دوم شدم. خانم کونکل گفت: اما من در روزنامه خواندم که شخصی به اسم شولتز برنده شده است. شما ما را دست انداختهاید. توبلر گفت: من با نام شولتز در مسابقه شرکت کردم خانم کونکل گفت: این موضوع امکان پذیر است. وقتی کسی رئیس باشد به راحتی می تواند برنده شود. هیلدا فریاد زد: باید شما را با تفنگ بادی کشت. خانم کونکل، این پیرزن چاق، با
چشمانی پر از اشک گفت: من که منظوری نداشتم. هیلدا پرسید: جایزه دوم شامل چیست؟ یوهان گفت: ده روز اقامت در هتل بزرگ بروک برن و با بلیط درجه دو رفت و برگشت. هیلدا گفت: از اینکه میخواهی خود را به جای شولتز جا بزنی احساس بدی دارم. توبلر از خوشحالی بشکنی زد و گفت: درست است این بار با نام توبلر میلیونر سفر نمیکنم بلکه به عنوان مردی فقیر به نام شولتز به سفر میروم میخواهم ببینم که مردم واقعا چطور هستند. هیلدا پرسید: کی عازم سفر میشوی؟ توبلر گفت: پنج روز دیگر، فردا به خرید میروم و چند پیراهن و کت و شلواری ارزان قیمت تهیه میکنم. هیلدا با نیشخند گفت: وقتی که آنها تو را به عنوان …
- انتشار : 11/08/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403