کتاب امواج تاریکی
عنوان | کتاب وارکرفت: امواج تاریکی (جلد دوم) |
نویسنده | ارن رزنبرگ |
ژانر | ماجرایی، فانتزی، ادبیات داستانی، ادبیات نوجوانان |
تعداد صفحه | 151 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |

دانلود کتاب وارکرفت: امواج تاریکی (جلد دوم) اثر ارن رزنبرگ به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
اورگریم دومهمر بعد از کشتن سیاهدست، رهبر فاسد هورد، بیدرنگ قدرت را به دست گرفت و مصمم شد بقیۀ آزراث را نیز تسخیر کند تا مردمش دوباره خانهای برای زندگی داشته باشند. آندوین لوتار، قهرمان پیشین استورمویند، خانۀ ویرانش را ترک کرده تا مردم نجاتیافتۀ سرزمینش را از دریای بزرگ عبور داده و به لردران برساند. در آنجا به کمک شاه ترناس بزرگوار، اتحادی قدرتمند میان سرزمینهای مختلف انسانها ایجاد میکند، اما شاید این اتحاد نیز برای متوقف کردن هجوم بیرحمانۀ هورد کافی نباشد. آیا دلاوران اتحاد پیروز میشوند، یا امواج سیاه هورد آخرین بقایای آزادی را از چهرۀ آزراث پاک خواهد کرد؟ …
خلاصه کتاب امواج تاریکی
خادگار تالار را در سکوت تماشا میکرد. لوتار خواسته بود او حضور داشته باشد، هم به عنوان شاهد و هم احتمالاً چهرهای آشنا در این سرزمین غریب، و کنجکاوی خود خادگار وادارش کرده بود که دعوتش را قبول کند ولی میدانست که همتر از این مردان نیست، با وجود قدرت عظیمی که اکنون در وجودش بود هر کدام از آنها فرمانروایی بودند و قادر بودند ترتیب قتلش را در چند لحظه بدهند. علاوه بر این، خادگار حس میکرد که اخیراً بیش از حد در مرکز اتفاقات بوده است. به عنوان یک جوان بیشتر عادت داشت قبل از این که عمل کند صبر کند تماشا کند و بررسی کند. خوب بود که دوباره به عادتهای قدیمی برمیگشت، حتی برای مدتی کوتاه
بسیاری از مردان حاضر را حداقل از روی توصیفشان میشناخت. آن مرد بزرگ خرسوار با چهره ای خشن و زمخت ریش انبوه سیاه و زره سیاه و خاکستری گن گری مین بود، فرمانروای کشور جنوبی گیلناس و خادگار شنیده بود که بسیار از آنچه از ظاهرش بر میآید زیرک است. آن مرد بلند قد لاغر اندام با پوست آفتاب سوخته یونیفرم سبزرنگ نیروی دریایی دریاسالار دیلین پرود مور، فرمانروای کول تیراس بود، ولی این موقعیتش به عنوان فرمانده بزرگ ترین و نیرومندترین نیروی دریایی دنیا بود که باعث شده بود حتی ترناس وی را همتر از خودش به حساب بیاورد. مرد ساکت و به نظر نجیب با موهای قهوهای رو به خاکستری و چشمان فندقی کرد. آیدن پرتولد،
ارباب الترک بود. او داشت به گوراس ترول بین، شاه استورم گارد نگاه میکرد، ولی ترول بین عبوس و قدبلند توجهی به او نمیکردو چرمها و پوستینهایش احتمالاً همان قدر او را از گزند پرتولد در امان نگه میداشت که از آب و هوای تندخوی خانهاش حفظش میکرد، در عوض حواس ترول بین معطوف مردی کوتاه و تنومند با ریشی مانند برف سفید و چهرهای دوستانه بود. در این قاره احتیاجی به معرفی این مرد نبود، حتی بدون رداهای تشریفانی و عصایش. آلونسوس فاول، کاهن اعظم معبد نور که مورد احترام انسانها در همه جا بود خادگار میتوانست علت این احترام را دریابد، تا به حال فاول را ندیده بود ولی صرف دیدنش آرامش ایجاد میکرد …
- انتشار : 30/04/1404
- به روز رسانی : 30/04/1404