کتاب بازمانده‌ روز
کتاب بازمانده‌ روز کتاب بازمانده‌ روز

کتاب بازمانده‌ روز

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
کتاب بازمانده روز
نویسنده
کازوئو ایشی گورو
ژانر
تاریخی، عاشقانه، کلاسیک، ادبیات داستانی
ملیت
خارجی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
305 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'کتاب بازمانده‌ روز' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود کتاب بازمانده روز اثر کازوئو ایشی گورو به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

در این کتاب ما خاطرات استیونز را دنبال مى‌کنیم. استیونز، راوى رمان و سرپیش‌ خدمت‌ سراى دارلینگتون، در خدمت اقاى فارادى آمریکایى است. داستان با تدارک دیدن استیونز براى سفر و کسب اجازه از آقاى فارادى در جهت استفاده از ماشین فورد ارباب، آغاز مى‌شود. آقاى فارادى در ماه اوت و سپتامبر به مدت ۵ هفته به ایالات متحده سفر مى‌کند و استیونز را تشویق کرده است که به تعطیلات برود و از رانندگى در جاده‌هاى انگلستان لذت ببرد ...

خلاصه کتاب بازمانده روز

امشب را در مهمان خانه ای در شهر سالزبری می‌گذرانم. روز اول سفرم تازه به آخر رسیده، و باید عرض کنم که روی هم رفته راضی هستم. امروز صبح حرکت کردم یک ساعتی دیرتر از آن که در نظر داشتم، در صورتی که مدتی پیش از ساعت هشت بار و بنه ام را بسته و همه لوازم را توی فورد گذاشته بودم از آنجا که خانم کلمنتس و دخترها این هفته را به مرخصی رفته‌اند، خاطرم خیلی مشغول این نکته بود که وقتی حرکت می‌کنم اول بار است که در قرن حاضر سرای دارلینگتن خالی می‌ماند چه بسا از روزی هم که بنای این خانه را گذاشته‌اند همچو اتفاقی نیفتاده باشد. حال غریبی به بنده دست داده بود شاید به همین علت بود

که در حرکت تأخیر می‌کردم. چند بار توی خانه چرخیدم که دید آخر را بزنم و خاطر جمع بشوم که همه چیز مرتب است. توصیف این که دست آخر که راه افتادم چه حالی داشتم کار مشکلی است. در بیست سی دقیقه اول که اتومبیل را می‌راندم نمی‌توانم بگویم که حال هیجان یا انتظار خاصی داشتم. علتش هم این بود که هر چند رفته رفته از خانه دور می‌شدم ولی باز در همان محیطی بودم که با او مختصر آشنایی داشتم. تصوّر خود بنده این بود که خیلی کم سفر کرده ام چون که مسؤولیت های خانه دست و بالم را بسته بود؛ ولی البته به مرور زمان رفت و آمدهایی به دلایل مربوط به کار برای انسان پیش می‌آید و

ظاهراً آشنایی ام با آن حوالی بیش از آن بود که خودم خیال می‌کردم. چون همان طور که عرض شد، وقتی که در تابش نور آفتاب به طرف مرز برکشیر می‌راندم از آشنایی در و دشت دور و بر خودم تعجب می‌کردم. ولی رفته رفته دیدم که خیر دیگر در و دشت را به جا نمی‌آورم و فهمیدم که از حدود سابق بیرون رفته ام از زبان بعضی شنیده ام که توصیف لحظه ای را می‌کنند که با کشتی راه افتاده اند و بالاخره ساحل از نظرشان ناپدید شده خیال می‌کنم آن حال ناراحت همراه با وجد و انبساط که در خصوص این لحظه نقل می‌کنند خیلی شبیه است به همان حال بنده، وقتی که توی آن فورد نشسته بودم و می‌دیدم که دور و برم ...

باکس دانلود

دسترسی به دانلود فقط برای اعضاء امکان پذیر است

ورود یا ثبت نام در سایت

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دیوان حافظ