کتاب کلکسیونر
عنوان | کتاب کلکسیونر |
نویسنده | جان فولس |
ژانر | روانشناسی، ترسناک، ادبیات داستانی |
تعداد صفحه | 315 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب کلکسیونر اثر جان فولس به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
کتاب کلکسیونر درباره مرد جوان فردریک کلگ. یک کارمند شهرداری بسیار تنها و دچار سرخوردگی و کمبودهای عاطفی که تنها سرگرمی اش گرفتن و خشک کردن پروانه است. نام کتاب از همین رفتار او گرفته شده است. او دارای اختلالات روانی شدید است و یک دختر جوان و دانشجوی هنر به نام میراندا را دزدیده و در زیر زمین خانهاش نگه میدارد. داستان از دو زاویه دید مرد و دختر روایت میشود. مرد میخواهد بدون آسیب زدن به دختر او را به خود علاقهمند کند و دختر از هر فرصتی برای فرار استفاده میکند اما پایان تکان دهنده کتاب جذابیت آن را چند برابر میکند …
خلاصه کتاب کلکسیونر
ماجرا همچنان در پرده ای از ابهام قرار دارد. پلیس از مردم خواسته است هر کسی که عصر روز سه شنبه میراندا را دیده یا مسئله ای سوءظن او را برانگیخته است با اداره پلیس تماس بگیرد. مشخصات لباسهائی که میراندا به تن داشت و اطلاعاتی از این قبیل به همراه عکسی از او در روزنامه چاپ شده بود روزنامه دیگری نوشته بود که پلیس در نظر دارد در ناحیه همپستید اقدام به ایجاد سرعت گیر نماید. روزنامه بعدی درمورد پیرز براتون و اینکه چگونه او و میراندا نامزد اعلام نشده همدیگر بودند مطالبی نوشته بود نمیدانستم این شخص همان کسی بود که رفتار و لباسهای غیرعادی داشت و اغلب او را همراه میراندا
میدیدم یا نه؟ یکی دیگر نوشته بود: میراندا از جمله مشهور ترین دانشجویان است که پیوسته مشتاق كمك به ديگران می باشد. عکسهای متعددی از او در روزنامه ها بود و همگی آنها از زیبائی او نوشته بودند. مسلماً اگر او خوش قیافه نبود حتماً خبر این موضوع دو سطر بیشتر نمیشد آن هم در صفحات داخلی… در راه بازگشت به خانه در کنار جاده توقف کردم و در حالیکه داخل ماشین نشسته بودم تمامی نوشته های روزنامه ها را خواندم. نمیدانم چرا این مطالب احساس قدرتی در وجود من برمیانگیخت همه این اشخاص در تعقیب قضیه بودند و جواب واقعی را تنها من بودم که میدانستم. پس از خواندن آنها موقعی
که داشتم به خانه برمیگشتم تصمیم گرفتم که چیزی در این مورد به میراندا نگویم. وقتى به منزل رسیدم اولین سئوال او در مورد روزنامهها بود پرسید: چیزی درمورد من نوشته اند؟ گفتم: روزنامهها را ندیدهام و نمیخواهم ببینم علاقه ای به آنها ندارم هرچی مینویسند دروغ است. او دیگر اصراری نکرد. هرگز اجازه ندادم روزنامهای به دستش برسد و یا به رادیو و تلویزیون گوش بدهد. قبل از آمدن او در کتابی به نام «اسرار گشتاپو» در مورد شکنجههای آنها در طول جنگ مطالبی خوانده بودم، از جمله این شکنجهها تحمل رنج بیاطلاعی زندانیان از جریاناتی بود که درخارج از زندان اتفاق میافتاد. آنها اجازه نمیدادند که خبری از بیرون …
- انتشار : 22/05/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403