کتاب مرا بازگردان
کتاب مرا بازگردان کتاب مرا بازگردان

کتاب مرا بازگردان

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
کتاب مرا بازگردان
نویسنده
بی ای پاریس
ژانر
روانشناسی، معمایی، ادبیات معاصر، ادبیات داستانی
ملیت
خارجی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
326 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'کتاب مرا بازگردان' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود کتاب مرا بازگردان اثر بی ای پاریس به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

فین و لیلا جوان و عاشق‌اند و به تعطیلات رفته‌اند. آن ها در بزرگ راهی در حال رانندگی‌اند که فین تصمیم می‌گیرد در یک ایستگاه خدمات توقف کرده و از اتاق استراحت آن استفاده کند. از ماشین پیاده می‌شود و در را پشت سرش قفل کرده و به داخل می‌رود. وقتی که برمی‌گردد لیلا رفته است و دیگر هرگز قرار نیست او را ببیند. این داستانی است که فین به پلیس گفت؛ اما این تمام داستان نیست. ده سال بعد فین با خواهر لیلا که اسمش الن است، نامزد کرده است. اندوه مشترکشان که بر سر رفتن لیلا ایجاد شده بود، آن دو را به هم نزدیک کرد و پس از آن تصمیم گرفتند که با هم بمانند ...

خلاصه کتاب مرا بازگردان

شگفت انگیز است که دو تا عروسک روسی چگونه باعث نگرانی مداومم می‌شود. کار آسانتری بود که عروسکی را که یافتم، دور بیندازم؛ یا اینکه حداقل در کشو میز تحریرم حبسش کنم، کنار عروسک دیگری که به لیلا تعلق داشت اما من آن را نزدیک خودم نگه می‌دارم، در جیبم به نشانه‌ی یادآوری بابت اینکه نمی‌توانم آنقدرها هم از خودم خرسند باشم اگرچه به طرزی اجتناب ناپذیر این شی خاطرات لیلا را در ذهنم زنده می‌کند. فایده ای هم ندارد که الن خانواده‌ عروسک‌های روسی خودش را به ردیف روی پیشخوان آشپزخانه گذاشته، آن هم به جای جمع آوری مجددشان داخل همدیگر -یکی درون دیگری- و برگرداندنشان به اتاق

ناهارخوری. دلم نمی‌خواهد از او درخواست کنم تا جا به جایشان کند چون نمیخواهم خیلی بیش از حد به حقیقتی اهمیت بدهم که الن نمی‌داند یا وادارش کنم که فکر کند عروسک‌ ها مایه‌ی عدم آسایش من هستند اما حقیقت این است که آن‌ها چنین کیفیتی دارند. شاید قضیه حالت نگاه الن است که مدام جذب عروسک‌ها می‌شود و به خودش اطمینان می‌دهد که کوچکترین عروسک هنوز آنجاست و قرار هم نیست یکهویی ناپدید شود. آنطور که کل سال‌های پیشین لیلا ناپدید شده. همین الان الن را با خودرو به ایستگاهی واقع در چلتنهم رساندم، درست به موقع برای قطار ساعت ده عازم لندن با واسطه‌اش جلسه دارد،

جلسه ای همراه با صرف ناهار تا درباره‌ی تصویر سازی‌های کتاب جدیدی بحث کنند. و بعد ازظهر هم قصد خرید دارد بنابراین تا دیروقت به خانه برنمی‌گردد. می‌توانستم با او بروم و وارد دفتر کار بشوم اما این روزها مایلم که در خانه کار کنم. به کمک انبوه نمایشگرهایی که در اتاق کارم نصب کرده ام تقریباً قادر به انجام اکثر کارها هستم. بازارها را بررسی کرده، آخرین خبرها را پیگیری می‌کنم و به دو نفر تلفن می‌زنم و دنبال سهام‌های جدیدی جهت سرمایه گذاری می گردم معمولاً روزنامه ها را برخط می‌خوانم چون کاربردی تر است. اما امروز نسخه‌های کاغذی ای را دارم که چند لحظه پیش در ایستگاه خریدم. بنابراین موقع نهار ...

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
دیوان حافظ