کتاب سوگوار

عنوانکتاب سوگوار
نویسندهریچارد استارک
ژانرمعمایی، جنایی، فانتزی، ادبیات داستانی
تعداد صفحه144
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب سوگوار (جلد چهارم مجموعه پارکر) اثر ریچارد استارک به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

کتاب پارکر – جلد چهارم: سوگوار، نوشته‌ی ریچارد استارک، یکی دیگر از عناوین جذاب مجموعه‌‌ی پارکر است. در این جلد، پارکر، قاتل خونسرد، درگیر سرقت یک اثری هنری در فرانسه می‌شود و در این بین به دنبال زنی به نام لولا، یکی از آشنایان سابق خود که به طرزی ناگهانی ناپدید شده است، می‌گردد. نیروهای امنیتی، مجموعه‌ داران فاسد و سارقان دیگر همگی در مقابل پارکر قرار گرفته‌اند …

خلاصه کتاب سوگوار

هندی رانندگی می‌کرد. داشتند خیابان‌های فرعی را به صورت رفت و برگشت می‌گشتند هندی راحت پشت فرمان نشسته بود و پارکر روی صندلی شاگرد ماشین‌های پارک شده را زیر نظر داشت. منلو داخل مسافرخانه مانده بود. ساعت هفت و سی دقیقه‌ی جمعه شب بود و از همین حالا هوا تاریک شده بود. گهگاه که از خیابان‌های بزرگتر عبور می‌کردند تردد در آن‌ها بسیار کند پیش می‌رفت، چرا که مردم یا برای گذراندن شبشان به مرکز شهر یا برای گذراندن آخر هفته‌شان به طرف خروجی شهر در قسمت شمالی می‌رفتند. خیابان‌های فرعی خلوت بودند و تعداد انگشت شماری ماشین در حال حرکت و گهگاه عابر پیاده‌ای به چشم می‌خورد. بیست دقیقه گشت زدند و در نهایت پارکر گفت:

«خودشه.» هندی هم آن را دید و ماشین را متوقف کرد. پارکر پیاده شد و در را بست. سپس هندی با پونتیاک از آنجا رفت. پارکر عرض خیابان را پیمود و قدم زنان به طرف ماشین رفت. یک کادیلاک مشکی بود که چهار پنج سال از عمرش می‌گذشت. بودنش در آن محله نشان می‌داد حالا دیگر باید متعلق به دومین یا سومین صاحبش باشد. با این حال صاحبش هر که بود خوب ازش نگهداری کرده بود. بودنش در ماشین روی کاپر جلب توجه نمی‌کرد. خیابان خالی بود پارکر نتوانست چهره‌ی کسی را پشت پنجره‌ی هیچ یک از خانه‌های آن خیابان ببیند. کنار کادیلاک ایستاد و هر دو درش را امتحان کرد. شانس با او یار بود در عقب قفل نبود. بیشتر مواقع مردم فراموش می‌کردند در عقب را قفل کنند.

لازم نبود شانس با او یار باشد. حتی اگر در کادیلاک قفل هم بود پارکر می‌توانست در عرض سی ثانیه در آن را باز کند، اما این طوری دیگر لازم نبود هواکش بغل را بشکند. در عقب را کمی باز کرد و با دراز کردن دست دکمه‌ی قفل در جلو را زد. سپس در عقب را بست و جلویی را باز کرد و سوار شد. روی صندلی خم شد و یک چراغ قوه‌ی قلبی از جیبش درآورد. زیر داشبورد را بررسی کرد و فهمید باید یک قطعه‌ی کوچک و صاف را در بیاورد. چراغ قوه را کنار گذاشت و یک پیچ گوشتی کوچک در آورد و با حس لامسه سه پیچی را که آن قطعه را نگه داشته بودند باز کرد. سپس دوباره با چراغ قوه ده ثانیه آنجا را بررسی کرد و دیگر مشکلی نبود. راست نشست و خودش را روی صندلی راننده سراند …

دانلود کتاب سوگوار
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب سوگوار
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها