کتاب تصویر یک سیاره

عنوانکتاب تصویر یک سیاره
نویسندهفریدریش دورنمات
ژانرنمایشنامه، درام، فلسفی
تعداد صفحه148
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود کتاب تصویر یک سیاره اثر فریدریش دورنمات به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستانی از یک فاجعهٔ کیهانی که باعث نابودی زمین می‌شود. یک شهر و مردمانش هنگام فوران یک آتش‌فشان چه تصمیمی می‌گیرند؟ این اتفاق به‌تمامی باعث مرگ ساکنان آنجا می‌شود؛ چرا که آن‌ها به دلایل متفاوت، فاجعه را جدی نمی‌گیرند و شهر را ترک نمی‌کنند. همهٔ این موارد می‌تواند درمورد یک فاجعهٔ کیهانی نیز اتفاق بیفتد. نویسنده در تلاش است تا بتواند انسان‌ها را در برابر چنین فروپاشی‌ای آگاه کند …

خلاصه کتاب تصویر یک سیاره

حوا: من حوا هستم و هیچ وقت ازدواج نکردم. آخه واسه چی؟ من یه دوس پسر داشتم که برای من توی اداره‌‌ی پلیس به امتیاز بود و بنابراین من نمی‌بایستی غیر قانونی کار کنم. پنجاه درصد حقوقم رو مالیات می‌دادم، دوستم از من سی درصد می‌خواست و فقط برای من بیست درصد می‌موند. البته من منظم بودم و صرفه جویی می‌کردم. به خودم می‌گفتم حوا جونی پیر میشی و خب پیر هم شدم. با شصت و پنج سال سن اون قدر پول پس انداز کرده بودم که بتونم توی این خونه‌ی سالمندان زندگی کنم. دوستم اگون مولر میلیونر، ده سال پیش توی آسکونا مرد. آدم‌های زیادی برای اون کار می‌کردن. اون مرد کاربلدی بود و در مقایسه با مردهای دیگه‌ای

که من می‌شناختم خیلی معقول بود. من به جهت شغلم هیچ احساسی بهش نداشتم اما افتخار می‌کنم که به جسم و روحش زیانی نرسوندم. روزها من کتاب‌های عاشقانه می‌خونم و شب‌ها هم پای تلویزیون می‌شینم و بیشتر از همه دوست دارم برنامه‌ی سیمون تمپلر رو ببینم اما برنامه‌ی يونانزا هم جالبه و با کمال میل اون برنامه رو هم می‌بینم. اگه من توی عمرم با چنین مردهایی روبه رو می‌شدم زندگیم توی مسیر دیگه‌ای می‌افتاد. اما همچین مردهایی فقط توی تلویزیون وجود دارن. زيلا: من اسمم زيلاست و به عنوان پرستار توی یه بیمارستان، کنار یه دهکده‌ی بزرگ، زندگی می‌کردم. نزدیک اونجا پر از ماهی‌های قزل آلا بود. من از آدم‌های

زیادی پرستاری می‌کردم و شاهد تولد و مرگ خیلی‌ها بودم بعضی از اون‌ها از اینکه دم مرگ بودن وحشت داشتن و بعضی‌ها براشون فرقی نمی‌کرد و بعضی‌ها هم اصلا نمی‌دونستن. اول‌ها من براشون خیلی متأسف می‌شدم. ولی کم کم برام فرقی نداشت. من حتی یه بار هم وقتی بچه‌ای به دنیا می‌اومد خوشحال نمی‌شدم. به نظر من اون خوراکی برای مرگ بود و نه بیشتر. آدم‌هایی که من به اون‌ها کمک می‌کردم موقع خداحافظی به من شکلات می‌دادن و یا یه کتاب که به یادگار هم توش چیزی برام می‌نوشتن. بعدش اون‌ها من رو فراموش می‌کردن و من هم اون‌ها رو فراموش می‌کردم. توی اوقات بیکاریم هم به زن برادرم کمک می‌کردم …

دانلود کتاب تصویر یک سیاره
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره کتاب تصویر یک سیاره
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها