کتاب ظفرنامه
عنوان | کتاب ظفرنامه |
نویسنده | مولانا نظامالدین شامی |
ژانر | ادبیات ایران، تاریخی |
تعداد صفحه | 368 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب ظفرنامه: تاریخ فتوحات امیر تیمور گورکانی اثر نظامالدین شامی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مولانا نظامالدین شامی از شعرا و فضلای بزرگ ایرانی در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم هجری است که در تبریز متولد شده است. نظامالدین در بغداد میزیست و در سال ۷۹۵ هجری که تیمور بغداد را محاصره و تصرف کرد، نظامالدین شامی را نزد خود خواند و او را مکلف به تالیف تاریخ زندگی و فتوحات خود کرد که حاصل آن همین کتاب است. از آن پس تا دیرزمانی نظامالدین شامی از وقاطعنگاران تیمور و از برجستهترین دانشمندانی بود که در محافل مباحثات تیمور شرکت داشت و از مشاوران و ندیمان خاص جهانگشا بود که همواره نظریاتش مورد توجه قرار میگرفت …
خلاصه کتاب ظفرنامه
بر ارباب خرد و بینایی و اصحاب عقل و دانایی روشن است که چون خواست حضرت عزت جل جلاله بکاری تعلق گیرد اول سببی که موجب بودن آن کار باشد پدید آورد [ بیت ] (ببودن چون شود کاری سزاوار . مهیا گردد اسبابش بناچار.) بنا برین معنی چون ارادت خدای تعالی بزوال دولت امیر حسین تعلق گرفت نخست دلهای خلایق را ازو متنفر گردانید و اخلاق او را متغیر کرد و چون خواست که این امیر صاحب قرآن را والى امور عالم گرداند دلهای ارباب قلوب را بطرف أو مايل گردانید و او را توفیق کارهای نیکو ارزانی داشت. لاجرم دولت از امیر حسین روی برتافته، باستقبال این صاحب دولت آمد و محکم فرمان عالم مطاع حضرت
ذو الجلال که قل اللهم مالك الملك اشارت بكمال پادشاهی اوست منشور ضبط مملکت و توقيع حمايت سلطنت در دیوان تونى الملك من تشاء باسم شريف أو بنوشتند و صفحه ايام شهریارى امير حسين را بدست و تنزع الملك ممن نشاه در نوشتند و ابتدای ظهور این احوال و نشانه تبدل و انتقال آن بود که چون امیر صاحب قرآن از طرف امير حسين متردد وانديشناک شد نگه داشت نفس و رعایت عرض در اظهار مخالفت او دید به هر که اعتماد بر دشمن مکار و بداندیش غدار کند چهره دولت را خراشين باشد و خاك نومیدی بر سر مطالب خود باشین و چون بدين تأمل در آیینه تدبیر نظر کرد جز آن روی ننمود که با جمعی
دوستان یکدل مشاورت کرده و از گروهی کاردیدگان عاقل معاونت جسته درين امر كبير و خطب جليل شروع كند. بنا برين شهر بهرام و بهرام جلایر را محرم این راز گردانیده و با یکدیگر مشاورت کرده عهد و ميثاق بستند و بر مخالفت امیر حسین متفق شدند شیر بهرام نوکری عادل نام را از طرف امیر صاحب قرآن با خود گرفته رفت و نوکر خود برات خواجه را بگذاشت بر قرار آنکه چون او بیاید این برود شهر بهرام بولایت خود رسید و لشکر جمع آورد و بعد از فکر و انديشه بسیار بخدمت امیر حسین رفت و خود را در چشم او شيرين کرده بلازمت مشغول شد امیر حسین با امرایی که ملازم بودند بعد از مشورت وجانقى عهد و پیمان بستند و …
- انتشار : 09/10/1403
- به روز رسانی : 11/10/1403