کتاب تحلیل رفتار متقابل
عنوان | کتاب تحلیل رفتار متقابل |
نویسنده | اریک برن |
ژانر | روانشناسی |
تعداد صفحه | 262 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود کتاب تحلیل رفتار متقابل نوشته نویسنده اریک برن pdf بدون سانسور
عنوان اثر: تحلیل رفتار متقابل
پدید آورنده: اریک برن
زبان نگارش: فارسی
سال نخستین انتشار: مرداد 1404
شمارگان صفحات : 262
معرفی کتاب تحلیل رفتار متقابل
اریک برن، روانشناس معروف معاصر در این سالهای اخیر از بیمارستانهای امراض روانی در حدود سی کشور اروپایی و آسیایی و آفریقایی و جزایر متعددی در اقیانوس کبیر و اقیانوس اطلس دیدار کرده و این فرصت را داشته است که اصول «تحلیل ساختاری» را در محیطهای گوناگون نژادی مورد آزمایش و بررسی قرار دهد.
رواندرمانی فرد و تحلیل ساختاری، ملاحظات کلی، تشخیص، روانپزشکی اجتماعی و تحلیل رفتار متقابل، رواندرمانی، مرزهای تحلیل تبادلی و یک مورد درمانشده با پیگیری مباحثی هستند که در این کتاب میخوانید.
دلیل مهم اهمیت «تحلیل رفتار متقابل» در پرکردن فاصلۀ میان نیاز بیمار و وسیلۀ درمان روانی او است که این روش در گروههای رواندرمانی بسیار ثمربخش بوده است. افراد گروه از جلسۀ اول شروع به تغییر کرده، خوب میشوند و رشد میکنند.
خلاصه کتاب تحلیل رفتار متقابل
الگوی رفتار ناکارآمد
نبود عزت نفس، پدرسالاری، عدم بلوغ مشکل در الگوی رفتاری ناکارآمد از جایی شروع می شود که من آنقدر در این الگو بمانم که کم کم دچار خودشیفتگی بشوم. فرد خودشیفته فکر می کند که این بهترین روش فکر و رفتار است و بیرون از خودش را نمی بیند و جالب اینجا است که فرد خودشیفته انفعالی اگر با فرد خودشیفته پرخاشگر زندگی کند و ازدواج خیلی خوب، به نیازهای بیمارگونه همدیگر پاسخ می دهند و بازی روانی راه می افتد و هردو هم از این وضعیت در سطح ناخودآگاه راضی هستند.
در الگوی رفتاری ناکارآمد ما به آن سمت می رویم که عزت نفس را انگار که در کودکی تجربه نکردیم. آن میزان احترام به خود و چگونگی پذیرش خود را به طور نامشروط نداشتیم و اگر پذیرفته شده بودیم، مشروط به کارهای ما بوده و نه بودن ما. بنابراین بودنی مدام مضطرب با دامنه ناامن اینکه من چطور باشم و رفتار کنم تا دیگران مرا بپذیرندبنابراین یا من را به انفعال می برد و پذیرش دیگران و تأییدطلبی و مهرطلبی یا از دست دادن هویت خود یا می برد به سمت پرخاشگری و در واقع مناقشات جنگی برای غلبه مندی خود و اینکه وا می دهم در ظاهر منفعل، در باطن پرخاشی می کنم مشتی گره کرده در پشت لبخندی بر چهره.
وقتی عزت نفس پایینی داشته باشم، منبع کنترل من بیرونی می شود نه درونی. بیرونی ها باید مرا قبول کنند تا احساس رضایت کنم . آدمهای بیرونی اگر مرا قبول نداشته باشند به هم می ریزم و حتماً خیلی وقتها با سلطه جویی می خواهم مرا قبول کنند و بپذیرند و اگر مرا قبول داشته باشند احساس رضایت ارزش می کنم یا یک پیش آمد و اتفاق بیرونی و مسائل بیرونی احساس خوب و ارزش مانند ماشین، خانه، پول، رتبه و مقام، جاه و منزلت و غیره و با از دست دادن این ها یا نداشتن این ها و در برخورد با مشکالت و پیش آمدهای ناگوار و برخورد با آدمهای منصب دار، مقام دار، پولدار احساسحقارت، بی ارزشی و ضعف می کنم و در مقابل آدمهای پایین تر از خودم احساس غرور، خود بزرگ بینی و ارزش دارم. چرا اینطور است؟ زیرا عزت نفس پایین دارم و منبع کنترل هم بیرونی است. ولی کسی که عزت نفس بالائی دارد و منبع کنترلش از درون است و قدرتمند، از درون اگر کسی او را قبول داشته باشد یا نداشته باشد به هم نمی ریزد و خیلی تأثیر نمی گیرد و مسائل و پیش آمدهای بیرونی و مقام و مرتبه، پول، ثروت، خانه، ماشین و غیره خیلی روی او تأثیرگذار نیستو آدم فروتن و متواضعی است، خودش را دوست دارد و بالشرط می پذیرد و به دیگران هم احترام می گذارد.
کسانی که چشم هم چشمی دارند، کسانی که دائماً در حال مقایسه خودشان با دیگران از نظر پول، سواد، مرتبه و مقام هستند، زنان و دختران یا مردانی که دائماً به دنبال آرایش و حفظ ظاهر در مقابل این و آن هستند، کسانی که همه اش نگاهشان به دهان این و آن است که ببیند آیا آنها را قبول دارند یا نه، کسانی که نه نمی توانند بگویند و نه نمی توانند بشنوند، کسانی که با یک تأیید، خوشحال و یک انتقاد بهم می ریزند، کسانی که در مقابل دیگران جرأت مخالفت و ابراز عقیده خودشان را ندارند و کسانی که نسبت به بالاتر از خودشان از نظر مقام، پول و منصب احساس حقارت دارند و یا کسانی که به سبب مقام، پول، منصب، ثروتشان و جاه و جاللشان، احساس خود بزرگ بینی و غرور دارند، کسانی که مهرطلب و تأییدطلب یا سلطه جو و پرخاشگر یا منفعل هستند یا منفعل پرخاشگر هستند و …… همگی منبع کنترلشان بیرونی است و عزت نفس پایین دارند.
زبان بدن
در رفتارهای بین فردی، 72 درصد آن ارتباط که حاصل رفتار کلامی، غیرکلامیو تمام وجود من است، زبان بدن من است که دروغ نمی گوید و قابل کنترل هم نیست چون بسیار زیستی است و ریشه های تکاملی دارد و طرف مقابل شهود می کند و می بیند. چون در کودکی هرکس قبل از اینکه زبان مادر را یاد بگیرد، از طریق زبان بدن با مادر ارتباط برقرار می کرده و همه ما از طریق هوش هیجانی می توانیم شهود کنیم زبان بدن را و بیش از نیمی از ارتباط و رفتار زبان بدن است و سی و پنج درصد آن، چگونگی حرف زدن، گفتار، ریتم و لحن صدا است و فقط 8 درصد آن محتوای کلام است.
منظور از ریتم و لحن صدا یعنی اینکه من بلند صحبت می کنم، یواش یا شمرده صحبت می کنم، تند صحبت می کنم، هجومی صحبت می کنم، مالیم صحبت می کنم که اینها روی طرف مقابل تأثیر می گذارد. محتوای کالم یعنی رساندن منظور و پیام (چرا اکثریت آدمها فکر نمی کند و بالغ ندارند یا بالغ ضعیف دارند)؟
هیچ می دانید که چرا وقتی کسی برای ما تصمیم می گیرد احساس امنیت داریم و راحت هستیم تا اینکه بخواهیم خودمان تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم. به عنوان مثال، در مورد مسائل شرعی، مذهبی، اجتماعی، ارزشها و اصول و باید و نبایدها برای ما تصمیم گیری شده و ما با احساس امنیت، راحتی و درست بودن آن، آن را انجام می دهیم ولی اگر بخواهیم خلاف آن را انجام بدهیم یا انجام ندهیم، احساس ناامنی می کنیم زیرا وقتی کسی برای ما تصمیم گیری می کند، مسئولیتش هم با اوست و من هنوز نابالغ هستم و عزت نفس ندارم و مسئولیت پذیر نیستم. پس بهتر است دیگران تصمیم بگیرند زیرا من ترس هم دارم و به غیر از اینها برای اکثریت مردم در کودکی تصمیم گیری شده به غیر از کسانی که بالغ شده اند و خودشان انتخاب کرده اند و تغییر داده اند. ولی بقیه و اکثریت در همان دوران کودکی باید و نبایدهایشان، اصول و ارزشهایشان، دین و مذهبشان و عقیده جهان بینی و ایدئولوژی شان و کجا خوشحال باشند و کجا ناراحت و اینکه دیدشان به خودشان و دنیای اطرافشان چه جوری باشد. والد برای همه اینها تصمیم گیری کرده و برای کودک آنها هم حقیقت محض بوده و الان هم به عنوان حقیقت و کاردرست و با خیالی راحت آن را انجام می دهند هر چند که باعث خسارت به خودشان و دیگران بشود.
- انتشار : 22/05/1404
- به روز رسانی : 22/05/1404