رمان آبلوموف

عنوانرمان آبلوموف
نویسندهایوان گنچارف
ژانرتاریخی، ادبيات داستانی، ادبیات کلاسیک
تعداد صفحه897
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان آبلوموف اثر ایوان گنچارف به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

ایلیا ایلیچ آبلوموف یکی از اعضای حکومت اشرافی در حال مرگ در روسیه است – مردی که آنقدر تنبل است که کارش را در خدمات کشوری رها کرد، از کتاب‌های خود غافل شد، به دوستانش توهین کرد و خود را در بدهی و مقروض یافت. او که بیش از حد نسبت به انجام هر کاری برای حل مشکلات خود بی‌تفاوت است، در یک آپارتمان کوبیده و فروریخته زندگی می‌کند، و منتظر زاخار است، بنده‌ی او که به اندازه او بیکار است. آبلوموف که از فعالیت لازم برای مشارکت در دنیای واقعی وحشت دارد، از انجام هر کاری خودداری می‌کند؛ تغییرات را به تعویق انداخته و در آخر اینکه خطر از دست دادن عشق زندگی خود را به جان می‌خرد …

خلاصه رمان آبلوموف

مردی با صدای خشنی در کفش کن داد زد: خانه است؟ زاخار با خشونت بیشتری جواب داد: این وقت روز می‌خواهید کجا باشد؟ مرد بلند قامت قوی هیکل نزدیک به چهل ساله‌ای به اتاق وارد شد. شانه‌ هایی پهن و بالایی بلند داشت و چهره‌ای گفتی به ضرب تبر تراشیده جمجمه‌اش درشت و گردنش کوتاه بود و لب‌هایی کلفت و چشمانی وغ زده و دریده داشت‌. همان نگاهی سطحی به این مرد احساس چیزی زمخت و پلید در دل پدید می‌آورد. پیدا بود که ابداً دربند خوش پوشی و آراستگی نیست کمتر اتفاق می‌افتاد که کسی صورت او را به پاکیزگی تراشیده ببیند. پیدا بود که از جانبری خود شرم ندارد و با وقاحت به آن می‌بالد. این شخص میخی آندریویج تارانتیف نام داشت

و همزاد بوم ایلیا ایلیچ بود. تارانتیف بر همه چیز اطراف خود با نگاهی تند و نه خالی از تحقیر و با کس بدخواهی آشکاری می‌نگریست و آماده بود بود که به همه چیز و و همه پرخاش کند و دشنام دهد چنان که از ظلمی آزرده شده باشد و قدر شایستگی‌اش را نشناخته باشند. خلاصه خود را شخصیتی برجسته و سرکوفته سرنوشت می‌دانست که از سر جبر و به اکراه به حکم آن گردن نهاده است. حرکاتش شتروار و خشونت آمیز و گستاخانه بود. به صدای بلند و تند و همیشه با درشتی حرف می‌زد وقتی صدایش را از فاصله‌ای می‌شنیدی به آن می‌مانست که سه گاری خالی از روی پلی بتازند هرگز ملاحظه حضور دیگران را نمی‌کرد و در صحبت زحمت رعایت نزاکت و سنجیده

حرف زدن به خود نمی‌داد و در گفت و گو با همه از جمله با دوستانش بسیار خشن بود. گفتی می‌خواهد به آدم بفهماند که اگر با او حرف می‌زند یا حتی سر سفره‌اش به ناهار یا شام می‌نشیند افتخار بزرگی نصیب او می‌کند. تارانتیف مردی تیزهوش و حیله پرداز بود هیچ کس به خوبی او بر مسائل عملی زندگی عادی باریک نمی‌شد یا بر مسائل پیچیده و غامض حقوقی داوری نمی‌کرد در این یا آن مورد فوراً نظریه‌ای بیان می‌داشت و راهی را که بایست پیش گرفت نشان می داد و دلایلی دقیق در اثبات نظر خود می‌آورد و در پایان کار تقریباً همیشه به شخصی که برای مشورت نزد او آمده بودند پرخاش می‌کرد و او را می‌رنجاند. با این همه در همان سمت کارمندی جزئی که بیست و پنج سال …

دانلود رمان آبلوموف
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان آبلوموف
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها