رمان الفبای سکوت

عنوانرمان الفبای سکوت
نویسندهزینب عامل
ژانرعاشقانه، هیجانی
تعداد صفحه3371
ملیتایرانی
ویراستار رمان بوک
رمان الفبای سکوت

دانلود رمان الفبای سکوت اثر زینب عامل به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

افرا ملک یک دختر حاضر به جواب و پر روئی هست که برای کار کردن به زور وارد مزرعه‌ی بزرگ تارخ نامدار می‌ شود، تارخ پسر بداخلاق و با جذبه ای هست، افرا روز اول رئیس را با کارگر اشتباه می‌ گیرد و خرابکاری پشت خرابکاری، تا زمانی که دستور اخراج او صادر می شود ولی افرا حسابی اعصاب تارخ پسر جذاب را بهم می ریزد …

خلاصه رمان الفبای سکوت

با موهایی نم دار و حوله ای که دور گردنش انداخته بود پشت میز ناهار خوری جمع و جور پذیرایی نشست … شیرین تو آشپزخونه میخوردم دیگه .چرا اینهمه بند و بساط رو آوردی چیدی اینجا؟ مگه زانوهات درد نمیکنن؟شیرین لیوان چایی نبات را روی میز گذاشت … دستش را به سمت حولهی دور گردن تارخ برد و آن را روی موهای نم دار تارخ انداخت و آرام سر او را ماساژ داد.

مگر شیرین تر از نگرانی های پسرش در دنیا وجود داشت؟ خوبم … اون جلسات فیزیوتراپی که مجبورم کردی برم خیلی فایده داشته برام … عین آب روی آتیش … بعدشم میدونم دوست نداری تو آشپزخونه غذا بخوری … چند باری تو خونه ی نامی خان تذکر دادنت به لاله و بقیه خدمتکارا رو شنیدم … تارخ سر تکان داد

جمله ی آخر شیرین را به وضوح نادیده گرفت و در پاسخ به جمله ی اولش گفت:_لجبازی نمیکردی از اول لازم نبود اون همه درد رو تحمل کنی. دست شیرین را گرفت و آن را از سرش جدا کرد … صبحونه مو بخورم میرم بالا موهامو با سشوار خشک میکنم … برو به کارات برس. شیرین بخاطر محبتی که از جانب تارخ پس زده شده بود لبخند تلخی زد و با به صدا در آمدن تلفن خانه مجبور شد از او فاصله بگیرد

گوشی بیسیم را برداشت و نگاهی به آن انداخت … آرشه. تارخ با حوصله و دقت برای خودش لقمه گرفت … قطع کن . شیرین با شک زمزمه کرد: زشته مادر .از وقتی از سفر برگشتی یه ریز داره بهت زنگ میزنه .تارخ با جدیت جواب داد: زشت تماس های ایشونه .وقتی میبینه جوابش رو نمیدن بهتره دست از مزاحمت برداره

شیرین لب گزید … تارخ آرش دوستته .مزاحمت یعنی چی؟ تارخ جرعه ای از چایی نباتش را نوشید … شیرین آرش خبر داره من از سفر برگردم باید یکی دو روز استراحت کنم .خیالت راحت نگران سفارشاشه .دلتنگ من نیست . سرش را سمت شیرین چرخاند … تا ده بشمار الان زنگ خونه رو میزنه.با جدیت مشغول شمردن شد

یک، دو، سه، چهار… قبل از اینکه عدد پنج را زمزمه کند اف اف خانه به صدا در آمد. تارخ مجدد سراغ صبحانهاش رفت و لب زد: بفرما…تشریف آوردن . شیرین با خنده سر تکان داد. گاهی آدمو میترسونی تارخ .از کجا فهمیدی پشت دره؟ تارخ نفسش را عمیق بیرون داد.نترس شیرین خانم .با جنا در ارتباط نیستم .آرش عادتشه .قبل از اینکه بیاد اینجا با خونه تماس می گیره …

دیدگاه کاربران درباره رمان الفبای سکوت
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها