رمان آس بی دل
عنوان | رمان آس بی دل |
نویسنده | مهدیه رزازپور |
ژانر | عاشقانه، اجتماعی |
تعداد صفحه | 516 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان آس بی دل اثر مهدیه رزازپور به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دلارام همچون آس بی دل، کسی که عاشق نمیشود و محتاج نگاهی نیست؛ بی احساس و بی رحم. آس بی دلی که آمده تا شاه شطرنج را از صفحهی این بازی محو کند و تنها برندهی این بازی باشد. حالا که آس برای انتقام آمده، شماره معکوس مرگ خیلیها بهکار …
خلاصه رمان آس بی دل
امشب هم طبق روال بعضی شبا نازلی به سرش زده بود که پیاده روی کنه. میخواست دوباره خیابون های این شهر در اندشت رو متر کنه. آسمان مشکی شب که چادری ستاره نقش رو پوشیده بود بهترین سقف برای دردهای نازلی بود. این سیاهی خلوتگاه خوبی برای پنهان کردن رازها بود. تمام فکر و خیال نازلی فقط یه چیز بود انتقام نازلی در دنیای خودش غرق بود که صدای بوق یه ماشین رشتهی افکار شو از هم گسیخت چهار تا پسر داخل ماشین بودند. اونی که صندلی جلو کنار راننده نشسته بود شیشه رو کشید پایین: “خوشگله
بپر بالا. قول میدم بهت خوش بگذره”. نازلی پوزخندی زد و به راهش ادامه داد اما ماشینی بیخیال نشد و پیچید جلوی نازلی و زد روی ترمز، پسرا از ماشین پیاده شدند، نازلی چند قدمی رفت عقب، پسری که تیشرت آبی تنش بود گفت: نترس خانم خوشگله زیاد اذیت نمیشی. نازلی بازم پوزخندی زد و چندقدم رفت عقبتر پسرا دوره کردند نازلی رو. نازلی: بهتره به خوبی برید خونه هاتون. پسری که گردنبندی به شکل جغد گردنش بود گفت: بدون تو که نمیشه خوشگله. قبل از اینکه نازلی حرف بزن صدای ترمز ماشینی آمد، یه پسر از ماشین
پیاده شد. پسره: ولش کنید عوضیا. -تو دیگه چی میگی؟ زرنگی ولش کنیم تو بچسبی بهش. پسره: حرف دهنتو بفهم آشغال. سه تا از پسرا رفتند طرف پسر تازه وارد اون پسر باقی مانده هم دست نازی رو گرفت. نازلی: بهتون اخطار دادم. نازلی دست پسر رو از دستش جدا کرد با آرنج کوبید توی صورتش با لگد زد توی شکمش پسر افتاد روی زمین بازم بهش لگد زد، به اون طرف نگاه کرد سوپرمن همون پسری که مثلا آمده بود نازلی رو نجات بده از اون سه پسر داشت کتک میخورد. نازلی سرشو تکون داد و رفت سمت پسرا، یقه یکی رو …
- انتشار : 22/07/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403
شاهکاررررررر
خیلی کیف کردم
همه چی عالی بود سناریو روایت داستان فلش بک ها
حل تکتک مسائل تو ذهن خواننده
اون بالا بالا ها میبینمت مهدیه جان