دانلود رایگان رمان با چشمان بسته نگاهم کن اثر نادیا هاشمی
دانلود رمان با چشمان بسته نگاهم کن اثر نادیا هاشمی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
درنا، دختری که برای رسیدن به آرزوش مجبوره از کشورش ایران همراه خانواده اش بره و اون الان تو آمریکا زندگی میکنه و روی حرفه خوانندگی کار میکنه. ۲ سال تمام به همین روال میگذره تا اینکه دختر توی داستان ما چشماشو میبنده و به سرزمینی میره که با وجود سختیهاش بازم براش یک سرزمین رویاییه و حاضره همه سختیهاشو به جون بخره. با وجود یک آسمون بینهایت پر ستاره …
خلاصه رمان با چشمان بسته نگاهم کن
قدم زدن زیر بارون با کسی که دوسش دارم یکی از آرزوهای محال من بود که بالاخره میخواست به واقعیت تبدیل بشه کیف دستی سیاه رنگمو تو دستم جابه جا کردمو منتظر شدم تا آلبرت بیاد به زمین زیر پاهام زل زده بودم که صدای خش خش برگ های پاییزی در اثر برخورد با پا نظرمو به خودش جلب کرد سرمو بلند کردم و آلبرت و دیدم که با قدمای نه چندان سریعش داره به سمتم میاد منم راه مونده رو طی کردم تا زودتر بهش برسم. با خوشحالی سلامی کردم که اونم متقابلا جواب سلاممو داد. با هم همقدم شدیم و مثل دو تا عاشق دستای همو گرفتیم من حرف میزدم اون میخندید یا
برعکس اون خاطره هاشو تعریف میکرد و من گوش میدادم اما با همه این ها اخلاقش تغییر کرده بود ولی خیلی به این مورد توجه نکردم. به پیشنهاد آلبرت رفتیم تو کافه نشستیم. از وقتی که اومده بودیم تو کافه حرفی بینمون رد و بدل نشده بود و آلبرت مشغول نگاه کردن به گوشیش بود و مدام لبخندی که در حال شکل گیری بود رو میدیدم اما بنظر بخاطر من زود از لبش پاکش میکرد بالاخره از گوشیش دل کند و نگاهشو ایندفعه رو من زوم کرد. پرسیدم با کی داشتی حرف میزدی که جواب چندان شایستهای بهم ندادو در جواب گفت: هیچکس دوستم بود. نخواستم سوال پیچش کنم پس
فقط به گفتن باشه ای اکتفا کردم بعد از اینکه سفارشاتمونو آوردن زود دستمو رو دیوارهی فنجان گرم رو میز گذاشتم گرمی فنجان باعث شد دستام کمی از حالت یخ زدگی بیرون بیان. _درنا من میخواستم یه چیزی بهت بگم چند وقته که تلاش میکنم بهت بگم ولی نمیتونم. با نگاه کنجکاوم بهش چشم دوخته بودم که ادامه داد: بنظرم بهتره یکم از این رابطه فاصله بگیریم اینجوری به نفع هر دوتامونه. تمام حس خوشی که چند لحظه پیش داشتم پرید با صورت وارفته ای گفتم: چرا؟ _ببین این چیزی نیست که بشه توضیحش داد فقط همینقدرو بدون که فاصله گرفتن ما به نفع هر دوتامونه …