دانلود رایگان رمان بهار رسوایی اثر حدیثه ورمز
دانلود رمان بهار رسوایی اثر حدیثه ورمز به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
عمران بوکسوری کله خراب و خشنی است که برای انتقام از بهزاد و زمینزدن او دست روی خواهرش (بهار) میگذارد، پسر متعصب و پر شر و شوری که به هیچ صراطی مستقیم نیست، دختری را وارد ماجرا می کند که نشان کرده ی پسر عمویش است، اما با بیحرمتی که عمران به بهار می کند مجبور به ازدواج با او می شود و این اجبار آتش انتقام عمران را بیشتر می کند …
خلاصه رمان بهار رسوایی
راهروی شلوغ و پر تکاپوی بیمارستان دست و پایم را گم کرده بودم. نمی دانستم باید دقیقا چه کنم مضطرب این سو و آن سو را از زیر نظر گذراندم. مردمانی که هر کدام در پی درد خود سرگرم بودند. با دیدن دوست بهزاد که کنار پذیرش بود دست از دور بازوی خان جون بیرون کشیدم و به سویش دویدم. -آقا فرهاد؟ با تعجب روی پاشنه ی پا چرخید و با دیدن من و خان جونی که در چند قدمی ام بود، متعجب گفت: کی شما رو خبر کرد؟ بی توجه به سوالش که خودم نیز جوابش را نمی دانستم سراغ بهزاد را
گرفتم. متاسف سر تکان داد: بردنش اتاق عمل! وایی از سر ناچاری گفتم که برگه ای را از پذیرش گرفت و با گفتن: بیاید از این طرفه، به راه افتاد. به دیوار سفید رنگ بیمارستان تکیه داده بودم و زیر لب آیه الکرسی می خواندم. اگر بلایی سرش می آمد هیچ گاه خودم را نمی بخشیدم. نباید از آن لحن جدی اش ساده گذر می کردم. با باز شدن درب متحرک اتاق عمل قوایی به پاهای ناتوانم بخشیدم و به سمت برانکارد دویدم. فرهاد به سمت دکتر مسنی که عینکش را در دست گرفته بود رفت. هم زمان با خان
جون در دو طرف برانکار قرار گرفتیم. بدن لاجونش در میان لباس آبی عمل زار میزد با نجوایی که کم کم سعی در اوج گرفتنش داشت. نالیدم: داداش؟ داداشی پاشو. با زمین خوردن خان جون بی دقت دستی روی چشمان خیس از اشکم کشیدم. با عجله به سمتش دویدم. هر چه تکانش دادم واکنشی نشان نداد. با ترس نامش را بلند و بلندتر فریاد زدم، حس این که دیگر چشمانش را باز نکند، مانند مجنون دیوانه ام می کرد. با کمک فرهاد و چند پرستار خان جون را با برانکارد به اورژانس بردند و مرا که …
یکی از بهترین رمانهایی که تا حالا خوندم فک کنم ۵بارخوندم اما بازهم جذابه،قلم عالی و جذاب🙏🙏🙏🙏🙏🙏
بسیار زیبا و با دقت نوشته شده.
موضوع داستان باعث خاص شدنش شد
در کل رمان به یادموندنی است
جز رمان هایی به یادموندنی
بسیار زیبا و خاص👌👌👌
جز بهترین رمانهایی که خوندم.ممنون از نویسنده