رمان بی تا
رمان بی تا رمان بی تا

رمان بی تا

دانلود با لینک مستقیم 0 0
دانلود با لینک مستقیم
عنوان
رمان بی تا
نویسنده
بهاره حسنی
ژانر
عاشقانه
ملیت
ایرانی
ویراستار
رمان بوک
تعداد صفحه
1235 صفحه
اگر نویسنده یا مالک 'رمان بی تا' هستید و درخواست حذف این اثر را دارید درخواست حذف اثر

دانلود رمان بی تا اثر بهاره حسنی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

پدر امیر و پدر بی تا، دوستان قدیمی و صمیمی هستند امیر ازدواج ناموفقی را پشت سر گذاشته و حاضر به ازدواج دوباره نیست، اما پدرش شرط واگذاری مدیریت شرکتش را به امیر، ازدواج با بی تا گذاشته است! بی تا بخاطر شرایط مالی و بیماری پدرش مجبور به ازدواج است، در دوران عقد آنها، پدر (بی تا) می‌میرد و بی تا ازدواج را بهم می‌زند، حالا بعد از دوسال بی تا برای امیر کار می‌کند و امیر متمایل و علاقه مند به او شده ولی ...

خلاصه رمان بی تا

تماس را قطع کرد و همانطور که با انگشت خاک روی برگ های گلدانش را پاک می‌کرد به مکالمه اش فکر کرد. دستش هنوز می‌لرزید. پدرش صدایش کرد و او هم یک نفس عمیق کشید تا حالش مثل همیشه شود. پدرش تیز بود و به محض دیدنش می‌فهمید که چیزی شده است دوباره تلفن اش زنگ خورد نگاهی به شماره کرد. ساحره بود. کمی سرش را به طرف در اتاق چرخاند و بلند گفت: الان میام رستم جون! دارم با ساحره حرف می‌زنم بعد گوشی را برداشت. تماس ساحره مثل بقيه کارهایش سر موقع و به جا و مفید بود.

می‌توانست به بهانه حرف زدن با ساحره کمی برای مساعد شدن حالش زمان بخرد. _سلام عزیزم. _سلام بی تا جون خوبی عزیز؟ چی شد؟ تماس نگرفتن باهات؟ صدایش را پایین آورد و پچ پچ کنان گفت: همین الان قبل از اینکه تو زنگ بزنی، زنگ زدن. _خب خب!... چی شد؟ صدای ساحره نشاط پیدا کرد. دقیقا مثل صدای خودش زمانی که تماس را جواب داده بود. باز هم صدایش را پایین آورد و گفت: ساحره اینها منشی نمی‌خوان کارگر می‌خوان. برای لحظه ای به نظر رسید که ساحره لال شده است. _الو هستی؟

بعد صدای نفس بلندی که کشید آمد و پشت سرش صدای بهت زده اش که می‌گفت اصلا باورش نمی‌شود که آشنای شوهرش چنین آدمایی از آب در آمده باشد. _وای خدا باورم نمیشه. _به جون بابام ... _نمی‌خواد قسم بخوری بی‌تا! آدم کثیف زیاده ولی واقعا فکر نمی‌کردم این یکی این مدلی باشه. مطمئنی گفتی که از طرف من اومدی؟ اهی کشید و گفت: اره. این مرتبه ساحره از کوره در رفت. _خاک تو سرش پس! برای لحظه ای کوتاه خنده‌اش گرفت. _دیگه نمی‌دونم چی کار کنم ساحره. از تو خونه نشستن خسته شدم ...

باکس دانلود

دسترسی به دانلود با خرید تکی یا خرید اشتراک ویژه امکان پذیر است

خرید تکی و دانلود 47,000 تومان
خرید اشتراک ویژه و دانلود

دیدگاه کاربران

اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
smalove
smalove
2 سال قبل

قشنگ بود ولی روند داستان خیلی ملایم بود و جذابیت خاصی نداشت. قلم خانم حسنی رو دوست دارم ولی کاش حداقل موقعیت های رمانتیک داستان رو با جزئیات و کشش بهتری بیان میکردند.

پانی
پانی
2 سال قبل

رمان خوبی بود من دوست داشتم

صادق هدایت