رمان بغض پاییز
دانلود رمان بغض پاییز اثر ساناز رمضانی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نوید همسر هورام بر اثر تصادف مرگ مغزی میشود و خانواده تصمیم به اهدای اعضای او میگیرد. قلب او نصیب دانیال میشود؛ دانیالی که برادرش دامون در یک نگاه عاشق هورام شده و دلش لرزیده. ولی هورام با جنینی در بطن، وفادار به عشق همسر از دست دادهاش است ...
خلاصه رمان بغض پاییز
چهرهی اندهگین خانواده، نظر هر بینندهای را به خود جذب میکرد. آه و نالهی جانسوز نوبهار فضای داخلی سالن را در بر گرفته بود. نیکتا سعی در آرام کردن مادرش داشت و هی روتین وار شانههایش را مالش میداد. مازیار با چشمانی به خون نشسته در حال قدم زدن بود؛ قدمهای لرزانی که هر لحظه امکان شکستنش بود. دور از جمع خانواده.. هورام تک و تنها روی یکی از صندلیها نشسته بود. کت نیما هم روی پایش! نویدش اگر اینجا بود نمیگذاشت هورامش اینقدر بی کس گوشهای کز کند. عزیز جانش اگر اینجا بود، هورام را روی جفت چشمهایش میگذاشت اما... تو که درد بی کسی نکشیده ای... درد آلاخون بالاخون شدن!
تو هیچگاه بین خانواده پدری برای یک لقمه نان و پنیر ساده پاس کاری نشدهای! تو هیچگاه بی کس نشدی. پس هیچ ندانی درد یتیمی را که دستی برای نوازش ندارد... زمان تیک و تاک کنان میگذشت و دردها را پتک میکرد بر سرش! دردمند تر از هر کس، هورام بود که دردمندانه اشک میریخت. "ماندن تو آرزویم است. زندگیام را دستت میدهم تو فقط نرو" هر کس در حال خودش بود خبر آنقدر ناگهانی به گوششان رسیده بود که هیچ کدام نمیدانستند چه کنند. دستمال کاغذی را در دستش فشرد چرا بدبختی دست از سرش بر نمیداشت. با دستمال سفیدی که در دستش بود اشکهایش را پاک کرد دستمال تماما سیاه شد.
آرایش چشمش ریخت و تمام صورتش، روزگارش، بختش سیاه شد. از پریشب که با نیما آمده بود اوضاعش همین بود. درد پشت درد. از یادآوری دیشب و دیدن نویدش با آن صورت زخمی و پیشانی متورم حالش بد شد و اشکهایش شدت یافت. گویی مخزنی عظیم داشت که هیچ جوره خشک نمیشد. همین دو شب پیش قرار بود سه نفره شدنشان را جشن بگیرند. قرار بود کلی اتفاق خوب بیوفتد. چی کسی فکرش را میکرد جمع سه نفرشان باز دو نفره شود. هورام تحمل بی پناه شدنش را نداشت. دیگر تحمل تهمتهای بی جایی که هر کسی از راه میرسید به خود اجازهی بیانش را میداد. خسته بود از آدمها و قضاوتهای بیجایشان ...



خیلی قشنگ بود حتما بخونید
خیلی قشنگ بود واقعا دوست داشتم شخصیت هاشو