دانلود رایگان رمان در تمنای توام اثر رویا رستمی (روها)
دانلود رمان در تمنای توام اثر رویا رستمی (روها) به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آلما عاشقِ پسر داییِ پلیس خود به نام (نکیسا) است، اما نکیسا هیچ علاقه ای به او ندارد، و زمانی هم که بالاجبار پدرش با آلما نامزد میکند، او را وادار میکند تا نامزدی را بهم بزند، درست بعد از این ماجرا و آمدن خواستگاری شایسته برای آلما …
خلاصه رمان در تمنای توام
از اینکه دوشادوش نکیسا درون پاساژها دنبال لباس نامزدي راه می رفت احساس غرور میکرد. نگاه هاي تحسین آمیز دختران جوان که مشتاقانه به نکیسا زل میزدند با اینکه حسادتش را تحریک میکرد اما به خود افتخار میکرد که صاحب مردي مثل او شده است. پیراهن طلایی رنگی پشت ویترین مغازه اي توجهاش را جلب کرد با اشتیاق رو به نکیسا گفت: بیا این پیرهنو ببین چقد خوشگله. نکیسا به پیراهن نگاه کرد واقعا زیبا بود و مطمئن بود به تن لاغر آلما میآمد اما با بدجنسی گفت: این مناسب نیست، زيادي لخته،
بهتره یه چیز دیگه انتخاب کنی. آلما اخم هایش را در هم کشید و با دلخوري گفت: این پنجمین پیرهنیه که انتخاب کردم تو میگی بدرد نمیخوره. نکیسا سرد نگاهش کرد و گفت: مشکل خودته با من اومدي خريد پس هرچی من میگم میپوشی. آلما به آرامی گفت: خب تو انتخاب کن تا من بپوشم تو که تا حالا چيزي انتخاب نکردي. نکیسا با نفرت نگاهش کرد از اینکه آلما همیشه جلویش ضعیف بود و کوتاه میآمد حالش بهم میخورد. با اخم گفت: بیا بریم. ته پاساژ مغازهاي بود که لباس شب آبی تیره ای داشت. تقریبا پوشیده
بود و زیبایی آنچنانی هم نداشت مگر از روي سرشانه طرف راست تا روي شکم به حالت زيگزاک سنگ دوزي داشت لبخندي روي لب هاي نکیسا نشست و گفت: بیا پیداش کردم. با آلما وارد مغازه شدند از فروشنده که خانم جوانی بود خواست تا لباس را بیاورد آلما با تعجب گفت: آبی تیره بپوشم؟ نکیسا با بدجنسی لبخند زد و گفت: بنظر من که عالیه. فروشنده پیراهن را آورد آلما پیراهن را برداشت و به اتاق پرو رفت. با هزار زحمت لباس را پوشید و در آينه قدي درون اتاق به خودش نگاه کرد لبخند زيبا روي لبهایش نشست …
داستان و روند آن قشنگ بود اما قلم داستان ضعیف با یه قلم زیبا جذابتر میشد