رمان دردسر حرفه من است
عنوان | رمان دردسر حرفه من است |
نویسنده | ریموند چندلر |
ژانر | پلیسی، معمایی، جنایی، کلاسیک، خارجی |
تعداد صفحه | 352 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان دردسر حرفه من است اثر ریموند چندلر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
این کتاب مجموعه 4 داستان کارآگاهی با نامهای: دردسر حرفه من است / انگشت اتهام / طلا ماهی / باد سرخ است. کتاب «دردسر شغل من است» توسط ریموند چندلر، استاد داستانهای جنایی نوشته شده است که دارای چهار داستان طولانی است که در آنها فیلیپ مارلو به منظور محافظت از یک پیرمرد ثروتمند در برابر یک حفار طلا استخدام میشود. او در این بین با یک قربانی قتل روبرو میشود که احتمالا یک زورگیر بوده است. از اینجا به بعد داستان به سبک پلیسی و کارآگاهی دنبال میشود؛ یعنی شیوهای که ریموند چندلر در آن استاد است. او با ساختن فضاهایی مرموز به خوبی خواننده را با خود همراه میکند. “کتاب دردسر شغل من است” یک داستان کارآگاهی کلاسیک “نوآر” است که توسط یکی از استادان نوشته شده است. ریموند چندلر متخصص در مقایسههای قانع کننده است. در پاراگراف اول این داستان، با خانمی ملاقات میکنید که چشمانی شبیه به “دکمههای کفش براق سیاه” پشت میز تحریری دارد که شبیه “مقبره ناپلئون” است. بدون پرسش، ریموند چندلر یکی از پیشگامان ژانر کارآگاهی نوآر است.
خلاصه رمان دردسر حرفه من است
«آناهالسی» زنی بود میانه سال، با حدود دویست و پنجاه پاند وزن، چهره ای بزک کرده و در پیراهن مشکی دست دوز. چشمانش مانند تکمه های کفش مشکی براق و گونه هایش به اندازه پیه نرم و تقریباً به همان رنگ بود. پشت یک میز سیاه شیشه ای که شبیه آرامگاه ناپلئون بود، نشسته و سیگاری را با چوب سیگاری مشگی رنگی که دقیقاً به درازای یک چتر بسته نبود، دود میکرد. گفتند: یه مرد لازم دارم. او را زیر چشمی نگاه کردم و دیدم خاکستر سیگارش را روی سطح براق میز ریخت که در اثر جریان هوایی که از پنجره باز به داخل می آمد، دانه های خاکستر در هم پیچید و روی میز در غلتید. مردی رو لازم دارم انقدر خوش تیپ باشه که بتونه زنی رو که خودش رو از طبقه بالا میدونه، به تور بزنه، اما باید انقدر گردن کلفت باشه که بتونه با یه بیل الکتریکی دست و پنجه نرم کنه کسی رو لازم دارم که بتونه مثل مارمولک این طرف و اون طرف بدوئه و مثل فرد الن ” از پس زبون همه بر بیاد، منتها بهتر از اون و به کامیون بخوره توی سرش و خیال کنه یکی از خوشگلای گروه رقص دخترا با یه قرص نون کوبیده توی مغزش.»
گفتم:خیلی ساده اس. تو نیویورک یانکیز، رابرت دانات و پسران یات کلاب رو لازم داری. آنا گفت: اگه یه خورده دل به کار بدی، ازت برمیاد. روزی بیست چوق به اضافه مخارج. سال هاس که در هیچ کاری واسطه گری نکردم ولی این یکی به راه و رسم من نمیخوره. من توی کارهای نرم و نازک حرفه کار آگاهی هستم و بدون این که کسی بکوبه تو شخم، پول در میارم. بذار ببینم گلادیس” چقدر تو رو می پسنده. چوب سیگار را وارونه کرد و با نوک انگشت کلیدی را که روی جعبه سیاه و کرومی ارتباط داخلی قرار داشت، فشار داد: عزیز جون، بیا زیر سیگاری (آنا) رو خالی کن. منتظر ماندیم. در باز شد و یک بلوند قدبلند که شیک پوش تر از دوشس ویندزور بود، قدم به درون گذاشت.
خرامید، زیر سیگاری «آنا» را خالی کرد، گونه چاق و چله او را نوازش داد، نگاه نرم و موج داری به من انداخت و دوباره بیرون رفت. وقتی در بسته شد، آنا گفت: فکر می کنم صورتش سرخ شد. به نظرم هنوز دل دخترها رو آب میکنی.» گفتم اگه اون سرخ شد پس من هم با (داریل زانوک) قرار شام دارم. حرفای بیخودی رو بذار کنار قضیه چیه؟ میخوان به دختره رو بدنام کنن. به دختره موسرخ که چشمش به اطاق خوابه، وردست یک قماربازه و چنگشو انداخته به توله یه آدم پولدار. من باید باهاش چیکار کنم؟ آنا آهی کشید فکر میکنم کار پستی است. فیلیپ اگه سابقه ای چیزی داره تو میری پیدا میکنی و میذاری جلو رویش اگه نداشته باشه – که بیشتر احتمالش میره چون از خانواده آبرومندی اومده بیرون – اونوقت بسته به نظر خودته هر چند وقت به چند وقت چیزهای جالبی به فکرت میرسه، نمیرسه؟ آخری اش رو که یادم نمیاد. کدوم قمار باز و کدوم آدم پولدار؟ …
- انتشار : 02/07/1403
- به روز رسانی : 20/09/1403