دانلود رایگان رمان دل بی تو غم زده اثر صفورا یارمرادی
دانلود رمان دل بی تو غم زده اثر صفورا یارمرادی به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نیلا برای مشغول شدن در بیمارستانی راهی تهران میشود، خانه ایی با دوستش اجاره کرده تا سرپناهی باشد برایشان، حضورش در آن شهر مصادف میشود با اتفاقات و ماجراهای زیادی که برای او رقم میخورد …
خلاصه رمان دل بی تو غم زده
“آوات” پدرم وقتی سرش و بلند کرد محو نیلا شده بود… از روی صندلی بلند شد به من نگاه کرد… میخواست مطمئن شه که واقعا خودشه یا نه. سرم و به نشونه آره تکون دادم… زیر لب با خودش چیزی گفت که متوجه نشدم.. کمی بلندتر گفت: مگه میشه… این زهرای خودمه… مطمئنم. روبروش وایساده بود… هیچکدوم حرفی نمیزدن… فهمیدم اگه چیزی نگم تا صبحم همینجوری همو نگاه میکنن….. تک سرفه ای کردم که هر دو به خودشون اومدن… بلند شدم و به سمتشون رفتم… پدر… (دستم و به طرف نیلا) گرفتم ایشون خانوم نیلا
سهرابی دختر عمه من و خواهر زاده شما هستن. رو به نیلا کردم: و ایشونم پدرم… آقای راد و همچنین دایی شما هستن … اشک تو چشمای پدرم جمع شده بود… نیلارو تو آغوشش کشید و گفت: زهرای من برگشته… وای تو چقد شبیه زهرایی دخترم. نیلا بیحرکت سرجاش خشک شده بود.. “نيلا” سفت من و بغل کرده بود. بعد از چند دقیقه ازم جدا شد: تو چقد شبیه مادرتی… چند بار دیگه این جمله رو تکرار کرد… -ش شما مادرم و از کجا میشناسین. میدونستم چی میخواد بگه … میخواستم مطمئن شم. میخواستم از زبون خودش بشنوم…
یجورایی به آوات اعتماد نداشتم. لبخند مهربون و پدرانه ای زد که دلم لرزید… -تو دختر زهرای منی… خواهر زاده من… عزيز من… من دايتم… پوزخندی زدم: داییم؟؟؟ تا حالا کجا بودین آقای دایی؟؟ -برات توضیح میدم… من… حرفشو قطع کردم.. -نیاز به توضیح دادن نیست.. فقط ازتون یه خواهشی دارم. -برگه استعفانامه رو سمتش گرفتم… اینو امضا کنید لطفا.. -دخترم چرا انقد تند پیش میری.. چرا نمیذاری توضیح بدم… بخدا پدرم پشیمونه… پشیمونه ازین که باعث ناراحتی پدر و مادرت شد… با بغض گفتم: پشیمونه؟؟ نه آقای راد …