دانلود رایگان رمان اختلال سوگ (نسخه کامل) اثر فاطمه جعفری
دانلود رمان اختلال سوگ اثر فاطمه جعفری به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون نسخه کامل با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آینور، علاقه ی زیادی به دایی خود (فرزاد) دارد، به صورتی که همه آن ها را پدر و دختر میداند، اما دایی او به دلیل بیماری در بیماستان قلب بستری میشود و دکترها از او قطع امید کرده اند، آینور نمیتواند این موضوع را بپذیرید به همین دلیل از رفتن به بیمارستان و دیدن دایی اش خود داری میکند تا روزی که …
خلاصه رمان اختلال سوگ
“میثاق” قدم های بلند و شتاب زدهاش به سمت دخمه اش بود، تازه چند وقتی میشد که عادت کرده بود از آن اتاق بیرون بیاید و من با یک جمله فراری اش داده بودم. نگاهم به مسیر رفته اش بود و ذهنم سمت حرف های مینا، باید بیشتر احتیاط میکردم. دخترک هر لحظه حالش دگرگون میشد و من باید مراعاتش را می کردم. چه طور میشد زبان او را باز کرد؟ وقت هایی که لب های رنگ پریده اش را بهم می فشرد دلم از تقلای بیحاصلش برای حرف زدن میگرفت باید یک راهی میبود این سکوت باید شکسته میشد تا آینور
بتواند غم هایی که روی قلبش سنگینی میکرد را بیرون بریزد به دست آوردن اعتماد او کار سختی بود، امیدوار بودم آن جمله باعث فاصله گرفتنش نشود. یکی از پاستیلهای رنگی را برداشتم به دهان گذاشتم مینا گفته بود باید او را با چیزهایی که به آن ها علاقه داشته آشتی بدهیم. باید آینور را به آینور برگردانیم او خودش را گم کرده، وسایل نقاشی ایده خوبی بود اما هربار برایش شیرینی یا پاستیل میآوردم ظرفش دست نخورده باقی میماند برادرش گفته بود کارشان از خرید بسته های پاستیل گذشته ظرف های کیلویی اش
را همیشه در خانه دارند، شاید این همان نشانههای مقاومتی بود که مینا گفت از خود بروز میدهد. اصلا دلم نمیخواست از من دلگیر باشد اما چاره ای جز این که مدتی او را تنها بگذارم نبود، همین که از چمن بلند شده خواستم وسایل آینور را هم جمع کنم چند نفر وارد کلینیک شدند. از بین آنها چهرهی آریا برایم قابل تشکیل بود او را چندباری که برای پیگیری درمان خواهرش به دیدن مینا آمده بود دیده بودم. کلافه دستم را به کمرم زدم الان وقت آمدنشان نبود، کاش اعصاب متشنج شده آینور را با این حضور بهم ریخته تر نکنند …