دانلود رایگان رمان انتهای تقاطع اثر شهلا خودی زاده
دانلود رمان انتهای تقاطع اثر شهلا خودی زاده به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم
طناز دختریست از طبقه ی متوسط که برای رسیدن به ثروت و پول به هر کاری دست میزند! او نقشه کشیده تا پولدارترین پسر دانشگاه را شیفتهی خود کند، اما زمانی که به نتیجه میرسد از بدترین و فاجعه آمیز ترین راز زندگی حسام خبردار میشود و کاخ آرزوهایی که این همه برایش زحمت کشیده فرو میریزد …
خلاصه رمان انتهای تقاطع
بی توجه به او به سمت تختم رفتم و خودم را روی آن پرت کردم… دلم این زندگی کوفتی را نمیخواست .. از فقر و نداری متنفر بودم.. بی اختیار به یاد حسام افتادم.. انگشتانم چنگ ملافه روی تخت شد او تنها ریسمان من برای رسیدن به خواسته هایم بود. دم دمای صبح بود… خسته و نزار از حال پریشانی که داشت از جا بلند شد. دست به پیشانی عرق کرده اش کشید… گیج، سردرگم و گنگ بود این جا چه میکرد؟ درست در دو قدمی او… قلبش چنان به تلاطم افتاده بود که گویی قایقی طوفان زده میان دریاست آن قدر
میان موج ها بالا و پایین شده بود که تهوع گرفته بود دلش داشت زیر و رو میشد. پاهایش بی اذن خود، او را به سمت پنجره شیشه ای بزرگ و عریض روی دیوار کشاند. جایی که او آن جا میان خیلی از لوله ها و دستگاه های متعدد خوابیده بود. انگشتانش بالا رفت و روی شیشه نشست. هنوز هم باور نداشت دست روزگار امشب او را این طور سر راهش قرار داده تا ببیندش… آهی خفیف از ته دل بیرون داد. ساعت ها آن جا نشسته بود که چه بشود؟ باید میرفت. کافی بود… چطور سر از این جا و پشت شیشه ها در آورده
بود را به خاطر نمی آورد… پلک بست و بغض نشسته میان گلویش را فرو داد… به سمت کیف و کت روی نیمکت رفت و با حرصی غریب برشان داشت… صدای همهمه ای در سرش بیداد کرد. “میخوای بری؟… کجا پسر.. الان وقت رفتن نیست”. سرش را تکانی محکم داد.. انگار با این حرکت میخواست آن موجود مزاحم را از سرش بیرون کند… داشت زیادی حرف میزد… این صدا سستش میکرد… چرا ولش نمیکرد؟ سه سال تمام… كم بود؟ انگشتانش چنگ موهایش شد و زیر لب غرید”برو بیرون از کله من برو بیرون!” اما …