رمان فلکزده‌ها

عنوانرمان فلکزده‌ها
نویسندهماریانو آزوئلا
ژانرادبیات داستانی، اجتماعی، سیاسی
تعداد صفحه198
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان فلکزده‌ها اثر ماریانو آزوئلا به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

آزوئلا، پزشکی است که به دامان انقلاب مکزیک می‌افتد و از آنجا که پیشینۀ نویسندگی دارد، تحت تاثیر رویدادهای بزرگ میهنش داستان‌هایی می‌نویسد …

خلاصه رمان فلکزده‌ها

لوئیس سروانتس به کلبه می‌رفت تا آب جوش برای پای خود بیاورد که، کامیلا صدایش زد: ببین غربتی می‌خواهم يک چيزى به تو بگویم. دختر روزهای زیادی بود که آرام و قرار نداشت. رفتار شرمگینانه و خویشتندارش، سرانجام مرد را دل آزرده کرده بود. لوئیس سروانتس ناگهان ایستاد و خیره به دختر نگریست: خیلی خب، چه می‌خواهی به من بگوئی؟ زبان کامیلا به سقش چسبید، گوئی آرد در دهانش بود؛ کلمه‌ای نتوانست بر زبان بیاورد، گونه‌هایش از شرم مثل سیب سر سرخ شد؛ شانه‌هایش را بالا انداخت و سرش را پائین آورد، چانه‌اش را به سینه لختش فشرد. چون ابلهی بی‌حرکت به زخم پای سروانتس خیره ماند و آهسته گفت:

نگاه کن دارد خوب می‌شود مثل يك گل سرخ است. لوئیس سروانتس گره بر ابرو انداخت، با انزجاری آشکار به پایش پرداخت و اعتنائی به دختر نکرد. هنگامی که کارش تمام شد، کامیلا رفته بود. سه روز کامیلا ناپیدا بود، مادرش آگاپیتا به سروانتس پاسخ می‌داد. آب برای او می جوشاند و به او تکه پارچه می‌داد. سروانتس مراقب بود که چیزی نپرسد. پس از سه روز، کامیلا، شرمگین تر و مشتاق تر از گذشته، آفتابی شد. هراندازه لوئیس سروانتس بی‌تفاوتی و بی‌توجهی بیشتری نشان می‌داد، کامیلا گستاخ‌تر می‌شد. سرانجام دختر گفت: به حرفم گوش بده، جوان خوش برورو، می‌خواهم يك چيزی به تو بگویم که خوشت می‌آید.

ترانه انقلابی «آذلیتا» را با من بخوان و به من یاد بده باشد؟ می‌توانی حدس بزنی چرا؟ هان؟ می‌خواهم دایم آن را بخوانم و بخوانم، حالیت می‌شود؟ بعد وقتی از اینجا رفتی و کامیلا را پاک فراموش کردی، این ترانه تو را به یادم می‌آورد. حرف‌هایش برای لوئیس سروانتس مثل صدای کشیدن چاقوی تیزی به لبه بطری‌ای شیشه‌ای بود. دختر شاد و بی‌خبر از تأثیر سخنانش با صراحت همیشگی خویش ادامه داد: خب، می‌خواهم يك چيزی به تو بگویم. نمی‌دانی که این سر کرده تو چه مرد شروری است، مگر نه؟ می‌خواهی برایت تعریف کنم که با من چه کار کرد؟ می‌دانی که دمتریو به احدی اجازه نمی‌دهد که برایش غذا بپزد، جز به مامان …

دانلود رمان فلکزده‌ها
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان فلکزده‌ها
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها