رمان فرار بزرگ
عنوان | رمان فرار بزرگ |
نویسنده | سوزان الیزابت فیلیپس |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 433 |
ملیت | خارجی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان فرار بزرگ اثر سوزان الیزابت فیلیپس به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
دختر خوانده خودسر و بی پروای رئیس جمهور آمریکا، لوسی جورایک، نامزدش تد بیودین (آقای جذاب) را درست در محراب کلیسا ترک میکند. حالا او به دنبال ماجراجویی است و شاید یک کمی اتفاق عاشقانه— او سفر جادهای غیرقابل پیش بینی و دیوانه واری را با سوار شدن بر ترک موتور سیکلت مردی با ظاهری تهدید آمیز و عجیب شروع میکند …
خلاصه رمان فرار بزرگ
“پاندا” پاندا بوی خوشی که از رودخانه کوچک بر میخواست را درون ریههایش کشید. او زمان زیادی برای فکر کردن داشت خاطرات زیادی برای مرور کردن و با گذشت هر روز رنجش و خشمش عمیق تر میگشت. انتظار نداشت لوسی چند ساعتی بیشتر کنارش دوام بیاورد اما او هنوز بعد از هفت روز اینجا بود. چرا لوسی کاری را که باید انجام نمیداد؟ او باید به شهر وینته یا خانهاش در ورجینیا باز گردد. برایش پشیزی اهمیت نداشت که لوسی کجا میرود، فقط میخواست که برود. بعد از آن نمایش شرم آور ساختگی که او در شب دوم برای لوسی اجرا کرد او به شدت ترسیده مینمود اما طوری وانمود کرد که نصف بیشتر متلکهایی که پاندا به او میگوید را اصلا نمیشنود. لوسی انسانی با
رفتاری منظبت و تحت کنترل است. اما کاری که روز عروسیش انجام داد کاملا خلاف شخصیتش بود و هنوز… در زیر ظاهر و رفتار خوبش، پاندا میتوانست وجود چیزی یا کسی پیچیده تر را تشخیص دهد. لوسی باهوش است، به شکل دیوانه کنندهای باهوش و به اندازه جهنم سرسخت و لجوج. ابهامات مثل خودش او را هم در برگرفته بودند. حاضر بود شرط ببندد که هرگز چیزی باعث از خواب پریدن لوسی با جیغ و فریاد نشده است یا آنقدر گیج نبوده است که هوش و حواسش را از دست بدهد و زمانی که لوسی کودکی بیش نبوده قادر به انجام کارهایی بوده که او در کودکی توانایی انجامش را نداشته. پانصد دلار. برادر کوچکش همین مقدار میارزید. از میان سر و صدای موجودات
مرداب، صدای برادر هشت سالهاش را میشنید، آنها داشتند از میان پیاده روی ناهموار به سمت خانه دیگری برای کودکان بی سرپرست میرفتند، مددکار اجتماعیشان جلوتر از آنها قدم به درون دالانی سر پوشیده گذاشته بود. کورتیس زمزمه کرد: اگه من دوباره توی تختخوابم کار بد کنم چی میشه؟ بخاطر همین مارو از آخرین خونه با اردنگی بیرون کردن. پاندا ترس خودش را در زیر راه رفتن مغرورانه پسری پانزده ساله پنهان کرد و گفت: تو نگران این نباش احمق کوچولو. او مشت نمایشی حواله بازوی استخوانی کورتیس کرد. -من نصف شب بیدار میشم و تورو میبرم دستشوئی. اما اگر او مثل هفته گذشته بیدار نمیشد چه میشد؟ به خودش قول داده بود تا وقتی که کورتیس را …
- انتشار : 04/12/1403
- به روز رسانی : 05/12/1403