رمان هم قبیله

رمان هم قبیله 1
عنوانرمان هم قبیله
نویسندهزهرا ولی بهاروند
ژانرعاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحه1782
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رایگان رمان هم قبیله اثر زهرا ولی بهاروند

دانلود رمان هم قبیله اثر زهرا ولی بهاروند به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

«آسمان» معلّم ادبیات یک دبیرستان دخترانه است که در یک روز پاییزی، اتفاقی به شیرینی‌ فروشی مقابل مدرسه‌شان کشیده می‌شود و دلش می‌رود برای چشم‌های چمنی‌ رنگ «میراث» پسرکِ شیرینی‌ فروش! دست سرنوشت، زندگی آسمان و خانواده‌اش را به قتل‌های زنجیره‌ای زنانِ پایتخت گره می‌زند و دختر قصّه را به صحنه‌ی جرمی می‌رساند که بوی خون می‌دهد و بویِ عود …
‌هشدار: این رمان برای افراد زیر ۱۶ سال مناسب نیست …

خلاصه رمان هم قبیله

مقابل پچ پچها و حرف های ساکنین ساختمان چیزی نگفت و مستقیم به طرف آسانسور رفت شماره‌ طبقه را وارد کرد و در آینه آسانسور، به چهره‌ خودش نگاه کرد؛ به گود زیر چشمانش که خبر از چهل و هشت ساعت شیفت و شب بیداری داشت. با اعلام طبقه، نفس عمیقی کشید و از کابین آسانسور خارج شد طبقه‌ چهارم دو واحد داشت که واحد محل حادثه توسط ماموران حصارکشی شده بود. سربازی که دم در ایستاده بود، با دیدنش احترام نظامی گذاشت و کنار رفت تا او وارد شود. از بدو ورودش به خانه بوی خون زیر بینی اش پیچید و بوی عود! این بی ربط ترین رایحه هایی بود که همزمان استشمام می‌کرد؛

اما بار اول نبود. این بار میشد سومین دفعه ای که به محل قتلی رسیده و این رایحه را استشمام کرده بود. روی زمین رد خون بود خون را دنبال کرد و با ورودش به پذیرایی کوچک خانه جسدی که کف خانه افتاده و در خون خود غلتیده بود را دید. پزشک پزشکی قانونی با دیدنش خود را به او رساند دستکش‌های لاتکس را از دست درآورد و بدون معطلی شروع به توضیح دادن کرد. -از زمان مرگش چهل و هشت ساعت می‌گذره با چاقو به قفسه‌ی سینه‌ش چهار ضربه وارد شده و باعث مرگش شده روی بدنش هیچ علامت دیگه‌ ای دال بر درگیری و مشاجره وجود نداره. ستوان فرخی که منتظر بود

پزشک حرف‌هایش را تمام کند، رو کرد به سرگرد مراد خانی و توضیح داد: آتنا شریفی، بیست و هشت ساله تنها زندگی می‌کرده همسایه ها با استشمام بوی بدی که توی ساختمون پیچیده بوده پی می‌برن توی این واحد ممکنه اتفاقی افتاده باشه کسی سر و صدایی نشنیده. البته ظاهراً این ساختمون عایق صدا داره دوربین‌ها هم هیچ رفت و آمدی به این واحد ثبت نکردن مثل اینکه تو سه روز گذشته دوربین ساختمون از کار افتاده بود هیچ خشونتی هم برای ورود به منزل مشاهده نشده. ظاهراً خود مقتول در رو برای قاتل باز کرده. سرگرد مرادخانی خیره به چهره‌ی زن جوان دستی به پیشانی خود کشید …

متاسفانه لینک دانلود رمان هم قبیله قرار نگرفته است
ممکن است این رمان در حال ویراستاری باشد یا به دستور مراجع قضایی یا درخواست نویسنده حذف شده باشد.
لینک کوتاه :
اگر برای دانلود مشکل دارید لطفا گزارش ارسال کنید تا در اسرع وقت لینک دانلود اصلاح شود.
گزارش مشکل دانلود از سایت
فقط کاربران سایت امکان ارسال گزارش را دارند
اگر شما نویسنده رمان هم قبیله هستید و تمایل به ادامه همکاری ندارید می‌توانید درخواست حذف ارسال کنید.

خرید رمان های فروشی

همراه ما در کانال تلگرام رمان بوک شوید!
هوادار ما در اینستاگرام رمان بوک باشید!

نقد و بررسی شما درباره رمان هم قبیله

لطفا پس از مطالعه رمان هم قبیله نظر خود را برای دیگر کاربران بنویسید.
از ارسال نظر به زبان انگلیسی یا نوشتن فینگلیش پرهیز کنید.
تمام نظرات توسط تیم مدیریت رمان بوک بررسی شده و پاسخ داده می‌شوند.
اشتراک در
اطلاع از
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Mobina
2 ماه قبل

خیلی رمان جذابی بود مثال و شعر و داستان هایی که گفته میشد به جذابیتش اضافه میکرد قلم پخته ای داشت با اینکه زندگی چند نفر رو همزمان به تصویر می‌کشید هیچ کاستی نداشت نشون میداد همه آدم ها باید توی زندگی تلاش کنند ، غم و تجاوز از مفاهیم اصلی بود به قدری خوب به تصویر کشیده شده بود که به خودت می اومدی صورتت پر از اشک بود توصیه میکنم ✌️💪

الهام
4 ماه قبل

کسی این رمانو خونده ?
جذابه دوستان نظرتونو بگید لطفا

error: نمیشه متن رو انتخاب کنی
کانال تلگرام رمان بوک پیج اینستاگرام رمان بوک