رمان جلال

عنوانرمان جلال
نویسندهپرستو مهاجر
ژانردرام
تعداد صفحه16
ملیتایرانی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان جلال اثر پرستو مهاجر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

داستان درمورد عشق زن بازیگر با یک مرد نویسنده هست که ازدواج می‌کنند اما در آخر یک قتلی رخ می‌دهد و ادامه ماجرا …

خلاصه رمان جلال

-جلال باهات حرف دارم. +افسون خواهشا باز شروع نکن، گفتم که اصلا امشب حوصله ندارم. -اما جلال تو روز اول همینجوری منو دیدی پسند کردی. +افسون حرفای خنده دار می‌زنی این تو بودی که به من پیشنهاد ازدواج دادی یادت رفته، در ضمن من زیاد هم خاطر خواهت نبودم فقط دلم به حالت سوخت. -جلال خیلی وقیحی، چطور توی چشمام نگاه می‌کنی این حرفا رومیزنی. +افسون حوصلمو سربردی، میرم توی اطاقم امشب باید داستان جدید بنویسم. -صبح تا شب کارت شده داستان داستان، نقد، بررسی، جلسه، جلال پس من

چی به من نگاه کن. +وای افسون چقدر عین پیر زن ها غر می‌زنی بس کن. -باشه حالا که اینطوره منم از فردا میرم سر تمرین تئاترم. +تو خیلی غلط می‌کنی، بیجا می‌کنی، بری من از روز اول باهات شرط کرده بودم که اگر ازدواج کنیم دور صحنه نمایش این قرطی بازی ها خط می‌کشی توام قبول کردی. -آره قبول کردم چون دوست داشتم، چون عاشق بودم ولی الان، الان… +الان چی؟ حرف بزن، خجالت نکش. -جلال ما الان ۳ ماهه ازدواج کردیم، تو اصلا منو می‌بینی، انگار نه انگار که من توی خونه حضور دارم بهم بی توجهی می‌کنی

بی اعتنایی می‌کنی، ناسلامتی من زن توام. +حرف های بچه گانه نزن افسون من فکر کردم مرد من هستی عزیزم مغزت تاب برداشته از بس نق می‌زنی شدی پیرزن غرغرو، بشین چهار تا کتاب بخون مغزت فعال بشه حداقل. -کتاب بخونم که مثل تو دیوونه بشم. +دیگه داری اون روی سگم رو بالا میاری. -تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی. +خفشو، زنیکه عوضی خوبه، خودت افتادی دنبالم، موس موس می‌کردی، یادت رفت اولین بار دعوتم کردی کافی شاپ، بدبخت کی تورو نگاه می.کرد اصلا! -خفشو جلال خفشو ازت متنفرم، متنفر …

دانلود رمان جلال
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان جلال
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها