دانلود رایگان رمان خانم کوچولو اثر سروناز روحی (دختر خورشید) و سپهر
دانلود رمان خانم کوچولو اثر سروناز روحی (دختر خورشید) و سپهر به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
مهسا مهدوی، در سنین نوجوانی، عاشق پسرخالهی خود فردین میشود، او هنوز به واقعی بودن این عشق شک دارد و گمان میکند یک علاقهی گذراست! به همین دلیل عشق و علاقهی خود را مخفی میکند تا اینکه …
خلاصه رمان خانم کوچولو
پله های آخر را به سختی و با نفس نفس زدن پیمود. وقتی به مقصد رسید دستش را به دیوار گرفت. آب دهانش را قورت داد نگاهی به اطراف انداخت و سرش را به نشانهی تاسف چندین بار تکان داد، آرام حرکت کرد. به طرف یکی از کلاس ها رفت و در زد خبری نشد و از داخل پنجره شیشه ای کلاس به داخل آن سرک کشید. جمعیت موج میزد. حدسش درست بود در کلاس را باز کرد. تعداد زیادی از دانشجوها دور چیزی جمع شده بودند. نگاهی خونسرد به جمعیت انداخت و جلو رفت صندلی های تک نفرهی چرخ دار
به طور نامنظم در کلاس پخش شده بودند. بعضی از میزهای نقشه کشی خراب و آن هایی که سالم بودند، چندین دانشجو را بالای سر خود میدیدند. به طرف جمعیت رفت. دختر و پسرهای زیادی شلوغ کرده بودند و صدا به صدا نمیرسید چند نفر شاکی از ایراد گرفتن های استاد غرغر میکردند تعدادی هم روی پا ایستاده و سرشان را بالا میبردند تا بفهمند چه وقتی نوبتشان میشود. فردین خیلی خونسرد به پشت یکی از دخترها زد. دختر ابتدا با بی خیالی به پشت سرش نگاه کرد. اما به یک باره با چشمانی گرد و ابروهایی
درهم و چهره ای عصبانی مشتی بر بازوی فردین زد پیراهن او را گرفت و با خود به گوشه ای برد. سه دختر دیگر نیز همراه آنها شدند. فردین با چهره ای که در آن شیطنت موج میزد، گفت: بابا ول کن فرانک، مثل این که پیراهنه ها! فرانک با چهره ای برافروخته گفت: بله میدونم که پیراهنه جنابعالی قرار بود زود بیای. -به جان تو نشد. خواب موندم. فرانک به اطراف نگاهی انداخت. با این که صدایش در مقابل همهمهی جمعیت به چشم نمیآمد، اما به آهستگی گفت: نوبتمون شد و چون پروژمون دست حضرت آقا بود …
سلام این رمان جدید خانم سروناز روحی هست؟