رمان خاطره

عنوانرمان خاطره
نویسندهجوی فیلدینگ
ژانرعاشقانه، معمایی
تعداد صفحه409
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان خاطره اثر جوی فیلدینگ به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

کتاب “خاطره” یکی از تاثیر گذارترین آثار نویسنده کانادایی جوی فیلدینگ است که دوره‌ای از زندگی زنی به نام مارتا را برای ما حکایت می‌کند. کتاب “خاطره” درباره شکوفا شدن عشقی اصیل از میان خاکستر بر جای مانده از سالها بیزاری است. عشقی که با بازگشت اجباری جیک به خانه جوانه زده و از میان دیوارهای فرو ریخته یک خانه ویران در انتظار پیوندی‌ست که شاید هرگز به وقوع نپیوندد.
بعد از شانزده سال ازدواج، ماتی هارت متوجه می‌شود که شوهرش وکیل معروف شیکاگو یک‌بار دیگر به او خیانت می‌کند. اما بعد از این که جیک خانه را ترک می‌کند، بحران بزرگ‌تری خانواده‌ی هارت را در بر می‌گیرد؛ ماتی اخبار هولناکی می‌شنود که زندگی همه‌ی آن ها را تغییر خواهد داد. جیک با احساس گناه به سوی زنی که هرگز واقعا دوستش نداشت و دختر جوانش که به او بی‌اعتنا بود بر می‌گردد. این‌جا، در این شرایط غیر منتظره جوی فیلدینگ قهرمانانش را با نمایشی غم‌انگیز از قدرت حیرت‌آور عشقی که عمیق‌ترین زخم‌ها را شفا می‌دهد روبه‌رو می‌سازد. خاطره ، کورسوی تصویر یک ازدواج است بر سر دوراهی، جایی که زن و شوهری بیگانه از هم برای نخستین بار معنی واقعی عشق را در می‌یابند …

خلاصه رمان خاطره

داشت به راه های مختلف کشتن شوهرش فکر میکرد. مارتا هارت که همه به جز مادرش که همیشه اعتقاد داشت مارتا اسم قشنگی است و در این مورد می گفت «مارتا استوارت اسمش را عوض نکرده درست است؟ ماتی صدایش میزدند. داشت طول استخر مستطیل شکلی که بیشتر فضای حیاط پشت خانه شان را اشغال کرده بود، شنا میکرد. ماتی از اولین روزهای ما ماه مه تا اواسط اکتبر که فصل رعد و برق و بارش زود هنگام برف در شیکاگو بود روزی پنجاه دقیقه یکصد بار طول استخر را با شنای کرال پشت و سینه طی میکرد. معمولاً حدود ساعت هفت و نیم صبح در آب بود، بنابراین موقعی که جیک برای کار و کیم برای مدرسه بیرون میرفتند میتوانست به شنایش پایان دهد ولی امروز زیادی خوابیده بود در واقع تمام شب تا چند دقیقه قبل از به صدا درآمدن زنگ ساعت خوابش نبرده بود. البته جیک مشکلی برای خوابیدن نداشت و قبل از این که ماتی چشمانش را باز کند از جایش برخاسته بود و داشت دوش میگرفت جیک پرسیده بود حالت خوب است؟ و قبل از این که ماتی بتواند جوابی به او بدهد لباس پوشیده و شیک و جذاب از در خاطره بیرون رفته بود.

ماتی حالا داشت فکر میکرد که میتواند از یک کارد قصابی استفاده کند و با مشتهای گره کرده در آب به جلو رفت و با هر بالا و پائین رفتن دستهایش انگار کارد بزرگ را در قلب شوهرش فرو میکرد به انتهای استخر رسید و پایش را به دیواره استخر کوبید و برگشت و به طرف دیگر رفت با این حرکت به ذهنش رسید که شاید هل دادن شوهرش از بالای پلمها برای کشتنش راحت تر باشد. یا شاید می توانست او را مسموم کننده کمی آرسنیک به پنیر پارمزان اضافه کرده و آن را روی ماکارونی غذای مورد علاقه شوهرش بریزد و قبل از این که او برای آخرین دفاع از پرونده خیلی مهمش به دادگاه برگردد به خوردش بدهد. روز قبل در جیب کتی که چیک گذاشته بود تا به خشکشوئی بدهد، ورقه رزرو اتاقی در هتل را یافته بود که مثل تیتر جنجالی در یکی از روزنامه های پرفروش خیانت او را اعلام میکرد.

ماتی فکر کرد میتوانم با گلوله او را به قتل برسانم آب را که از میان انگشتانش میگذشت چنان در چنگ میفشرد انگار که ماشه هفت تیر را می فشارد گلوله خیالی که سطح استخر را به طرف هدف نا آگاه طی می کرد و شوهر بی وفایش را که به طرف هیئت منصفه میرفت مجسم کرد، او را دید که دگمه های کت تیرماش را لحظاتی قبل از این که گلوله به او بخورد. می بندد خون سرخش به آرامی حاشیه کراوات آبی و طلائیش را رنگ می زد، لبخند بچگانه اش که پیش از آنکه بر لبهایش نقش ببندد در چشمش شکل میگرفت کم رنگ میشد و در حالی که بر زمین دادگاه قدیمی سقوط میکرد به کلی ناپدید می شد. خانمها و آقایان هیئت منصفه آیا به وحدت رأی رسیده اید؟ ماتی فریاد زد: «مرگ بر خائن انگار که پتوی مندرسی دور قوزک پایش پیچیده شده باشد به آب لگد می انداخت ناگهان پاهایش سنگین شد انگار ناگهان به دیواره سیمانی چسبیده بود برای لحظه ای ماتی احساس کرد که پاهایش اشیائی غریبه هستند انگار به شخص دیگری تعلق داشتند و موقتاً به بدن او پیوند خورده بودند و غیر از سنگین کردن وزنش هیچ فایده ای برایش نداشتند. سعی کرد بایستد ولی کف پاهایش قادر نبودند کف استخر را پیدا کنند.

دانلود رمان خاطره
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان خاطره
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها