رمان خیال ماندنت را دوست دارم
عنوان | رمان خیال ماندنت را دوست دارم |
نویسنده | مائده فلاح |
ژانر | عاشقانه |
تعداد صفحه | 3054 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان خیال ماندنت را دوست دارم اثر مائده فلاح به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
آرام به دلیل بیپرواییها و بی ثبات بودن اخلاقش نامزد خود وحید که مردی جذاب است را از دست داده است! او در پوسته سخت و محکم خود باقی مانده است و میخواهد به دیگران ثابت کند که با این موضوع کنار آمده است، آرام نه تنها از وحید و بی عرضگیاش متنفر است، به دوست او، مازیار هم همین حس را دارد. اما حقیقت این طور که او فکر میکند نیست، داستان پیش میرود و …
خلاصه رمان خیال ماندنت را دوست دارم
به تک تک مردانی که دور میز مستطیلی شکل نشسته بودند و به حرف عمویش گوش میدادند نگاه کرد. هنوز جز سلام کلامی از دهانش در نیامده بود اما احساس خوشایندی داشت. به محض اینکه وارد شده بود تمام هشت مرد که هئیت مدیره موسسه را تشکیل میدادند، تحت تاثیرش قرار گرفته بودند، این را می توانست از نگاه تک تک شان تشخیص دهد. دست از کنکاش مردها برداشت و گوش به حرف های عمویش سپرد. -برادر زاده ام مهندسی صنایع خونده شاید تحصیلاتش ربطی به کار ما نداشته باشه، اما همه فن
حریفه هوشش در کنار نیروی جوانیش خیلی زود ما رو به آرزوهامون میرسونه، مازیار برگ برنده ماست. عمویش نگاه کلی به جمع انداخت: مازیار مثل پسر خودمه مثل چشمام بهش اعتماد دارم. مازیار که نگاهش بین مردها می گشت با این حرف عمویش به سمتش برگشت و کوتاه لبخند زد فکر کرد که عمویش اینجا را اشتباه کرده و نباید میگفت که مازیار مثل پسرش است. چرا که نوعی بی اعتمادی در صورت مردان داخل اتاق نشست و آنها بیشتر حرف عمویش را تعارف تلقی کردند. به هر حال سن و سالشان به آن ها
اجازه ریسک و اعتماد به یک جوان ۳۲ساله را نمیداد باید بی تعارف حرف میزد عمو قافیه را باخته بود می خواست خودش دست به کار شود عمو حرفهایش را زده بود و حالا خودش باید پا به میدان میگذاشت به طرف عمو برگشت و تشکر کرد. نگاهی عمیقش را مهمان صورت مردان کرد باید از موضع قدرت حرف میزد. محکم و با صلابت تا تحت تاثیر شان قرار دهد. مثل عمو تعارف تیکه پاره کردن فقط وقت تلف کردن بود. گامی به جلو نهاد: میدونم که همه شماها اقتصاد دان های خوبی هستین و نبض بازار دستتونه …
- انتشار : 07/10/1402
- به روز رسانی : 20/09/1403
طولانی بود
شخصیت مازیار واقعا جذاب و مردانه بسیار گیرا بود رمان.ارام هم شخصیت زنانه مستقلی داشت
از نظر من تحقیر نمیشد
سلام به نظرم رمان زیبایی بود من چندرمان خانم فلاح روخوندم قلم زیبایی دارندوازخوندنش خسته نمیشی
آخر این رمان هم خوب بود اگر بیشتر ادامه میدادند یکنواخت وخسنه کننده میشد
داستان جذابه و ارزش یه بار خوندن رو داره ولی رابطه دو تا شخصیت اصلی برای من جذاب نبود من رابطه عاشقانه ای نمی دیدم،مازیار دائم درحال تحقیر آرام بود و این تا پایان رمان ادامه داشت. خانم فلاح قلم خیلی خوبی دارند ولی تو این رمان شخصیت زن رو دوست نداشتم.
وقتی به نتیجه میرسه یه دفعه کلا داستان کات میشه! آخه چرا؟😕3000 صفحه بخونی بعدش یهو داستان بدون اینکه بفهمی تموم بشه؟ جمع بندی داستان مشکل داره…
تو بقیه نوشتههای خانم فلاح هم تقریبا همینطوره… اول داستان کش میاد، به نتیجه که میرسه سریع جمع میشه! امیدوارم این مورد تو اثرهای بعدی اصلاح بشه.
خسته نباشید 💐
رمان قشنگی بود و قلم نویسنده زیبا بود ولی آخر داستان زود تموم شد به نظرم میتونست آخر داستان آروم ترم تموم بشه ولی در کل رمان زیبایی بود