رمان معانقه
عنوان | رمان معانقه |
نویسنده | مهری هاشمی |
ژانر | عاشقانه , درام |
تعداد صفحه | 2118 |
ملیت | ایرانی |
ویراستار | رمان بوک |
دانلود رمان معانقه نوشته نویسنده مهری هاشمی pdf بدون سانسور در ژانر عاشقانه درام
شیرین، دختر جوان و موفقی که به تازگی مدیریت شرکت پدرش را بر عهده گرفته، به دلیل یک اشتباه، شرکت را تا مرز ورشکستگی پیش میبرد. پدرش، بهنام، برای نجات شرکت، او را مجبور به شراکت با فردی قابل اعتماد میکند. شیرین که از دخالتهای نامادریاش، ملیکا، در شرکت نگران است، به دنبال یک شریک صوری میگردد تا از حضور ملیکا جلوگیری کند.
او با کمک مسعود، مدیر تولید شرکت که نامزد دخترخالهاش، الناز، است، فردی به نام نیکسام را پیدا میکند. نیکسام مردی قویهیکل و اهل پایینشهر است که به تازگی از زندان آزاد شده است. نیکسام در ابتدا از شراکت با شیرین اکراه دارد اما در نهایت، به دلیل بدهی سنگینی که مسعود برای او پرداخت کرده است، این پیشنهاد را قبول میکند.
خلاصه رمان معانقه
نچ نچي كردم و با آرامش لب زدم: تو هم موافقي كه رؤيا بوده نه؟ چشمهاش رو باز نكرد، با همون لبخند جذابش سر تكون داد و لب زد:تمام لحظه هايي كه با تو بودم واسم يه رؤيا بوده شيرين، يه رؤيا كه انگار لايقش نبودم كه…آخراي جملهش اخمش توي هم شد، كلافه شد و من نميخواستم كه اين حال خوب با فكر به گذشته خراب بشه پس لب هاش رو با لبام مهر كردم و اونم ديگه نتونست چيزي بگه. چند بار پشت هم لب هاش رو بوسيدم و با شيطنت گفتم: با اينكه اينجا تو بغلت امنترين و جذابترين جاي روي زمينه. مكث كه كردم چشماش رو باز كرد و اون دو گوي خوش رنگي كه تو خون شناور بود رو به من دوخت، يه بوسه ي ديگه روي لبش زدم و ادامه دادم: با اينكه دلم ميخواد تمام اون نوازش ها و بوسه ها رو باز تكرار كنيم. هوس بود با تو واسم تكراري نميشه.
اما بايد پاشيم نيكسام الاناست ديگه نيل بيدار بشهو ديدن ما توي اين وضعيت واقعاً بده.اين بچه هم قرارهتر بزنه به دوتاييه ما مادرشو …خنديدم، روي چشمش رو بوسيدم و با كمك گرفتن از بازوش نشستم. تيشرت نيكسام دقيقاً زيرم بود، تن زدمش و حين مرتب كردن موهام گفتم: مادرشو كه هر كار خواستي كردي، حالا پاشو لباستو بپوش. كمي حرصي نشست و بين موهاش دست كشيد. سه پيچ شدي ها، هي پاشو پاشو، بذار يه كم از خلسه ي ديشب كيف كنيم بابا. با خنده سر تكون دادم و ايستادم، بايد صورتم رو ميشستم. سمت سرويس راه افتادم و صداي بلندش قهقه م رو درآورد. جونش قدو بالا رو نيگا
مال كي بودي تو… خواستم بي اهميت وارد سرويس بشم كه باز صدا بلند كرد: هوووو با توأم؟ در رو باز كردم و حين داخل شدن گفتم: چيه؟ مي گم مال كي هستي تو پرنسس؟ با خنده سر تكون دادم و با تمام حال خوبي كه همه ي وجودم رو گرفته بود پر از ناز گفتم: خب معلومه مال تو. آ قربونش برم من… قبل از اينكه با اين همه حال خوب غش كنم وارد سرويس شدم و با عجله آب رو باز كردم، چيزي تا ضعف كردنم نمونده بود، من اين حال خوب رو تو خوابم نميديدم. با شنيدن صداي خنده ي بلند نيكسام زود دست و صورتم رو شستم و از سرويس بيرون زدم. دلم نميخواست حتي يك ثانيه هم از دو تا موجود دوست داشتني زندگيم جدا بشم. نگاهم كه بهشون افتاد قلبم از اون همه حس خوب تكون سختي خورد، نيكسام نيل رو روي شونه ش انداخته بود و داشت سمتم ميومد. مامانش برو كنار كه دخي بابا جيشش داره مي ريزه. لبهام با لبخند كش اومد و يه قدم به چپ برداشتم كه اينبار نيل جيغ كشيد:
بابا سام ي بدو ريخت. اي من قربون اون سامي گفتنت وروجك. كنار در دستشويي زمين گذاشتش، جلو رفتم و حين گرفتن دست نيل گفتم: بذار مامان كمكت كنم. نه خودم مي تونم تو برو. آخه… نيكسام بازوم رو گرفت و حين كشيدن سمت خودش نذاشت چيزي بگم. بيا بريم وروجكِ ما ديگه خانم شده، مگه نه دخمل بابا؟ آرهههه… آره ي كشدار نيل من و به خنده انداخت و تو دلم هزار بار قربونش رفتم. پس دستت و تميز بشور مامان باشه؟ چشم، واي جي شم ريخت. نيل كه تو دستشويي پريد همراه با نيكسام سمت پذيرايي رفتيم. دستي به موهاي به هم ريخته ش كشيد و با اشاره به اتاق خواب گفت: برو حاضر شو صبحانه رو بيرون ميخوريم بعدم مي ريم خونه ي ما. گيج بهش نگاه كردم و مردد پرسيدم: خونه ي شما؟! آره مي ريم پيش مامانم، اونم حق داره دختر منو ببينه، از اين به بعدم وقتي مياي كارخونه بچه پيش مادر من مي مونه نه اون سورن …
اشتراک ویژه شما فعال است
میتوانید بدون محدودیت این محصول را دانلود نمایید
- انتشار : 28/05/1404
- به روز رسانی : 29/05/1404