رمان مرگ آرتمیو کروز

عنوانرمان مرگ آرتمیو کروز
نویسندهکارلوس فوئنتس
ژانرتاریخی، ادبیات داستانی، ادبیات کلاسیک
تعداد صفحه286
ملیتخارجی
ویراستاررمان بوک

دانلود رمان مرگ آرتمیو کروز اثر کارلوس فوئنتس به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان

این کتاب نقطه عطفی در پیشرفت ادبیات آمریکای لاتین به حساب می‌آید. آرتمیو کروز، یک سرباز فاسد، سیاستمدار و روزنامه نگاری است که در حال یادآوری وقایع شکل گرفته در زندگی خود، از انقلاب مکزیک تا عضویت در حزب انقلاب مکزیک در آخرین لحظات زندگی خود می‌باشد. خانواده وی در اطراف جمع می‌شوند و از او می‌خواهند که وصیت کند. آرتیمو از علاقه‌ای به کلیسا ندارد و به این دلیل وصیت نامه خود را از کشیشی که بر بالین او آورده اند پنهان کرده است. سرهنگ کروز دلبستگی شدیدی به دنیا دارد و فکر این که در حال مرگ است او را بیش از هر چیز ناراحت می کند. با شروع این رمان، آرتمیو کروز، روزنامه نگار بزرگ و ثروتمند در حالی که در بستر است قسمت‌های مهم زندگی خود را به یاد می‌آورد. کارلوس فوئنتس خاطرات کروز را، از مبارزات قهرمانانه او در طول انقلاب مکزیک و صعود بی امان او از فقر به ثروت را به زیبایی هرچه تمام تر بیان می‌کند …

خلاصه رمان مرگ آرتمیو کروز

پیرمرد با حرکت دست مرد را به نشستن دعوت کرد. و او که روبه روی دختر نشسته بود. سرانجام توانست نگاهش را به چشمان بی‌حركت او بدوزد. آیا دختر انگیزه دیدار او را می‌دانست؟ آن احساس پیروزی را که با حضور دختر کامل می‌شد. در چشمان مرد می‌خواند؟ لبخند گنگ شانس را از لبخند خودستایی باز می‌شناخت؟ سلطه‌ای را که کمابیش آشکار بود حس می‌کرد؟ چشمان دختر فقط بیانگر تقدیری سخت و گریز ناپذیر بود. انگار آمادگی خود را برای پذیرش هر چیز نشان می‌داد، اما گویای این آمادگی نیز بود که تسلیم و رضای خود را نیز به صورت پیروزی بر آن مرد در آورد که آنگونه خاموش و لبخند به لب کم کم او را تصاحب می‌کرد. دختر از این که با آن شدت تسلیم می‌شد، از نیروی

شعف خودش حیرت کرد. چشمانش را بلند کرد تا بی هیچ حیایی خطوط پر صلابت چهره ناشناس را تماشا کند. ناگزیر چشمش به چشمان سبز او افتاد. پسر خوشگلی نیست، خوش سیما هم نیست. اما این پوست سبزه صورت که با همین آختگی در سراسر پیکرش کشیده شده این لبان گوشتالو و عصب‌های برآمده شقیقه‌ها، تمامی خواستنی و گنگ را وعده می‌دهد. زیر میز، مرد پایش را دراز کرد تا به پای دختر خورد. دختر پلک‌هایش را پائین انداخت و از گوشه چشم نگاهی به پدر کرد، پایش را پس کشید. میزبان پیر کامل با حالت خوشحال همیشگی‌اش لبخند می‌زد. انگشتاش با لیوان کوچکی بازی می‌کرد. پیرزن سرخپوست خدمتکار ظرفی از برنج آورد و ورودش سکوت

را شکست و دن کامالیل گفت: که دوره بی‌بارانی امسال کمی دیرتر به پایان می‌رسد؛ خوشبختانه توده‌های ابر کم کم دور کوه‌ها جمع می‌شوند و محصول خوب خواهد بود: نه به خوبی سال گذشته اما به هر حال خوب. گفت عجیب است که این خانه کهنه همیشه رطوبت دارد رطوبتی که در گوشه‌های آفتاب نگرفته لکه می‌اندازد و در باغچه سرخس و خزه سبز می‌کند. شاید این نشانه خوش شگونی برای خانواده‌ای باشد که با بهره گیری از ثمره زمین گسترش یافته و به مکنتی رسیده است، خانواده‌ای که از اوائل قرن نوزدهم در دره پوبلا مستقر شد -با دقت دانه‌های برنج را با چنگال بر می‌داشت و می‌خورد،- خانواده‌ای که، البته، همه ناملایمات باورنکردنی، این سرزمین راحت ناپذیر …

دانلود رمان مرگ آرتمیو کروز
نامشخص
PDF
دیدگاه کاربران درباره رمان مرگ آرتمیو کروز
اشتراک در
اطلاع از
guest
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها